ستاره های اوز

ساخت وبلاگ

 

29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت مبارک باد

ملتی که تاریخ گذشته اش را نداند نمی تواند اینده قابل روشنی داشته باشد .در استانه نوروز هستیم ومردم انقدر درگیر نوروز وخریدهای نوروزی هستند که یکی از روزهای تاثیر گذار در مبارزات حق طلبانه مردم در ان سالها را یا فراموش کرده اند یا به سادگی وروزمرگی از کنار ان میگذرند . این تلخ ترین قسمت تاریخ ماست که به راحتی یادمان میرود که چه سالهایی ودر این سالها چه کسانی برای رهایی از یوغ استعمار جانفشانی کردند ومبارزات انها اگر نبود کشور ما در مسیر دیگری قرار میگرفت . در این نوشته که برگرفته از منابع انترنتی است حوادث انروزها که منجر به ملی شدن صنعت نفت در ایران بود بازگو میکنیم تا یادمان نرود که برای تحقق ملی شدن چه مبارزاتی صورت گرفت وچه جانفشانی های مردم کردند  / سایت ستاره های اوز

نهضت ملی شدن نفت نامی است که بر دوره اوج‌گیری مبارزات مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت ایران گذارده شده‌است.

در سال ۱۲۸۰ قراردادی توسط دربار به امضا رسید که به قرارداد دارسی معروف شد و به مدت نیم قرن، فصلی از تسلط انگلیس برحیات سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی ایران گشود. قرارداد دارسی به شکلی دیگر در سال ۱۳۱۲ تمدید شد و در مدتی کوتاه، انحصارات کشورهای مرکز با دست اندازی به منابع کشورهای پیرامون به تمرکز تولید و تراکم سرمایه دست یافتند و به مبارزه برای به دست آوردن بازار کار و کالا و سرمایه پرداختند و جنگ جهانی دوم با چنین اهدافی آغاز شد.

حاکمیت مطلق دولت بریتانیا بر صنعت نفت ایران تا اواسط قرن بیستم میلادی بود. با این احوال فقط از واپسین سال‌های جنگ جهانی دوم بدان سو بود که منافع اساساً نامشروع بریتانیا در ایران در روندی تدریجی ولی مداوم از سوی مردم کشور از قشرها مختلف مورد تعرض و انتقاد قرار گرفته و چند سال بعد و در واپسین روزهای دهه ۱۳۲۰ش منجر به ملی شدن صنعت نفت ایران شد که خود البته تحولات سیاسی – اقتصادی قابل توجه و سخت اثرگذار و تعیین کننده‌ای را به دنبال آورد.

در شهریور ۱۳۲۰ کارگران نفت جنوب با توجه به شرایط خاص داخلی و بین‌المللی به سرعت در سندیکای کارگران نفت خوزستان متشکل شدند و با توجه به موقعیت استراتژیک ایران و اهمیت نفت در سرنوشت جنگ، به عنوان وزنه‌ای قابل تأمل مطرح گشتند. کارگران نفت جنوب با هدایت شورای متحده مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران به مبارزه ادامه دادند و در خوزستان دست به اعتصاب عمومی تیر ۱۳۲۵ زدند.

به تحریک شرکت نفت انگلیس و ایران، پلیس و فرمانداری نظامی دست به کشتار عظیمی در میان کارگران زدند و به بهانه رهبری اعتصاب توسط شورای متحده مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران تحت رهبری حزب توده ایران، ۸۳ نفر از کارگران را در کشتار ۲۳ تیر ۱۳۲۵ کشتند. از طرف شرکت نفت انگلیس و ایران شاپور بختیار رئیس وقت اداره کار خوزستان طرف مذاکره کارگران براي خواسته‌های صنفی کارگران بود. بر اثر مبارزه کارگران برای نخستین بار قانون کار ایران در ایران تصویب شد.

تداوم مبارزه کارگران و پیوستن مردم به جنبش، به ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ منجر گردید. با این که در مقابل این مبارزات، کشتارهایی نظیر ۲۳ تیر ۱۳۲۵ و ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را تدارک دیدند، خللی در اراده مردم به وجود نیامد. ملی شدن صنعت نفت ایران برای انگلیس غیرقابل تحمل بود. ضربات سنگین ناشی از ملی شدن صنعت نفت برای انحصارات نفتی جبران ناپذیر بود، به ویژه که جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران نیروی محرکه‌ای برای مردم دیگر کشورهای منطقه برای کسب حقوق خود بود.

آنچه بود هم‌زمان با شکل گیری اعتراضات گسترده مردمی که از سوی بسیاری از گروه‌های سیاسی و نیز نمایندگانی از مجلس شورای ملی حمایت می‌شد، انگلیسیان جهت حفظ و تحکیم موقعیت خود در سر پل‌های نفتی ایران بر آن شدند با اعطای برخی امتیازات محدود بر اعتراضات پایان دهند. مهم‌ترین این اقدامات قرارداد گس-گلشائیان بود که به لایحه الحاقی نفت نیز مشهور شده‌است و دولت حاجیعلی رزم‌آرا تلاش فراوان کرد تا بلکه مجلس شورای ملی آن را تصویب کند. اما به رغم تمام فشارها و تهدیدهایی که وجود داشت مجلس شورای ملی آن را رد کرد. مدت کوتاهی پس از آن کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی طرح ملی شدن صنعت نفت ایران در سراسر کشور را به نمایندگان پیشنهاد کرد که پس از کش و قوس‌های متعدد در داخل و خارج از مجلس و بالاخص مدت کوتاهی پس از آن که رزم آرا نخست وزیر وقت در روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ از سوی خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فدائیان اسلام هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسید مورد توجه جدی نمایندگان قرار گرفت.

دکتر محمد مصدق در راس مبارزات مردم ایران قرار داشت. با رشد جنبش، محافل وابسته برای سرکوب جنبش تلاش‌های تازه‌ای را آغاز کردند و هم‌زمان، فشارهای سیاسی و اقتصادی از جانب انگلیس فزونی گرفت و با اعزام ناوگان جنگی به خلیج فارس، این فشارها ابعاد نظامی یافت. در چنین موقعیتی کارگران با اعتصاب‌ها، موقعیت دکتر مصدق را مستحکم‌تر کردند. این رشد باعث شد که عناصر سازشکار از صف نیروهای جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران خارج شده و حتی عنوان کنند که حاضرند بر علیه دکتر مصدق با انگلیس کنار بیایند. این افراد بعد از جدا شدن از جنبش، بر علیه نیروهای ترقیخواه به فعالیت گسترده‌ای دست زدند و سرانجام با همکاری محافل وابسته به دنبال چند کودتای نافرجام، ضربه نهایی را در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر مبارزات مردم وارد آوردند.

بدین ترتیب در فضای سیاسی – اجتماعی بسیار حساس آن روزگار و نهایتاً در روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده‌ای راجع به ملی شدن صنعت نفت ایران از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت و چند روزی بعد و در آخرین روز سال ۱۳۲۹ هم مجلس سنا مصوبه مجلس شورای ملی را تأیید کرد. بدین ترتیب روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به عنوان روز تاریخی ملی شدن صنعت نفت ایران در حافظه ملت ایران باقی ماند.

همزمان با تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران از سوی مجلس‌های شورای ملی و سنا، شرکت نفت ایران و انگلیس از پرداخت سی درصد فوق‌العاده دستمزد کارگران نفت بندر معشور، آغاجاری، لالی و نفت سفید امتناع ورزید و این امر موجب اعتصاب کارگران و اعلام حکومت نظامی در خوزستان شد. با اعزام نیروهای نظامی از اهواز، خرم‌آباد و اصفهان به مناطق مزبور شورش اعتصابیون کمی فروکش کرد لیکن شرکت نفت هنوز حاضر به پذیرش خواسته‌های اعتصابیون نبود.

در ۸ فروردین ۱۳۳۰ دولت انگلستان اعلام کرد که برای حفظ امنیت صنایع بریتانیا در مناطق اعتصاب‌زده، کشتی‌های «فلامینگو» و «ایلوگوس» را به آبادان فرستاده است. این دو کشتی جنگی، قسمتی از نیروی دریایی انگلستان در خلیج فارس را تشکیل می‌دادند و پایگاه آنها در بحرین بود. در همین ایام شپرد سفیر انگلستان در تهران رسماً از حسین علاء نخست وزیر وقت سؤال کرد که برای حمایت از افراد انگلیسی در مناطق نفت خیز خوزستان چه اقداماتی انجام داده است. در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۳۰ نیروهای نظامی در آبادان مردم را به آتش بستند و سه نفر را به قتل رساندند. روز بعد نزدیک به هزار نفر از کارگران لوله نفت به اعتصاب‌کنندگان پیوستند. یک هفته بعد وضع آرام گرفت و تا روز ۱۸ فروردین نزدیک به یک سوم اعتصاب کنندگان به سر کار خود بازگشتند. لیکن در ۲۳ فروردین کارگران بندر معشور و آبادان دست به شورش زدند و این امر منجر به کشته و زخمی شدن چند تن از کارگران شرکت نفت شد.

در پی آن، سومین کشتی جنگی انگلستان «ورن» وارد خلیج فارس شد و ناو جنگی «یویالوس» هم برای پیوستن به گامبیا از مدیترانه حرکت کرد. سفیر انگلستان بار دیگر با علاء ملاقات کرد و او را در جریان اقدامات دولت متبوعش قرار داد.

در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۳۰، آیت‌الله کاشانی بیانیه‌ای منتشر ساخت و از کارگران شرکت خواست تا به شورش خود خاتمه دهند و به کارگران اطمینان داد که انگلیسی‌ها به زودی ایران را ترک خواهند گفت و دولت ایران خسارتهای وارده به آنها را جبران خواهد کرد.

دکتر مصدق نیز در جلسه ۲۷ فروردین مجلس شورای ملی در مخالفت با اعلام حکومت نظامی در خوزستان اظهار داشت دلیل اینکه نمایندگان جبهه ملی از دادن رای به پیشنهاد دولت مبنی بر اعلام حکومت نظامی، خودداری کردند جز این نبود که دولت بدون تحقیق و بدون رسیدگی به این موضوع که آیا این اعتصاب بجاست یا بیجاست آن را اعلام کرد. مصدق سپس بیانیه جبهه ملی را خطاب به کارگران و نصیحت دادن به آنها مبنی بر اینکه دست از اعتصاب کشیده بر سر کار خود برگردند، ایراد کرد. به هر ترتیب با دستگیری تعدادی از سران اعتصاب و سرکوبی شورش کارگران امنیت نسبی برقرار شد و تا روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ آبادان تنها جایی بود که هنوز اعتصاب در آن ادامه داشت اما به تدریج تعدادی از کارگران به سر کار خود بازگشتند. در این تاریخ سپهبد شاه‌بختی (فرمانده نظامی اعزامی از تهران) در تلگرامی که از استان ششم (خوزستان) به علاء مخابره کرد اظهار داشت: “اعتصاب هنوز در آبادان ادامه دارد ولی در نتیجه اقدامات معموله ۳۷۵۰۰ نفر مشغول کار شده‌اند برای دستگیری محرکین مرتباً اقدام و امروز چهار نفر از مسببین اصلی اعتصاب به نام کروالیان. زواری، آقاداشی و کیهان پناه بازداشت] شده‌اند]. “

اعتصاب کارگران شرکت نفت اگرچه با تلاش بسیار دولت ایران پایان پذیرفت اما دولت انگلستان همچنان در پی دسیسه و تحریک کارمندان ایرانی شرکت نفت بود به طوری که در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ سپهبد شاه‌بختی (فرمانده نظامی اعزامی از تهران) در تلگراف خود از استان ششم (خوزستان) به دکتر مصدق نخست وزیر وقت اعلام داشت:

طبق اطلاع واصله کارمندان عالی‌رتبه ایرانی شرکت نفت به تصور اینکه در موقع اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت ممکن است بیکار شوند اظهار نگرانی نموده‌اند گفته می‌شود که این شایعات از ناحیه کارمندان خارجی شرکت نفت می‌باشد.

بعد از کودتا، کنسرسیوم بین‌المللی بر صنعت نفت ایران چیره گشت و با کمک عناصر داخلی به سرکوب خونین تمامی نیروهای ترقی خواه پرداخت. گرچه تنها کلمه ملی برای صنعت نفت باقی ماند و درآمدهای حاصله از آن به انحصارات تعلق گرفت، اما دستاوردهای فکری جنبش ملی شدن صنعت نفت و اندیشهٔ آزادیخواهی و عدالت اجتماعی در تحولات اجتماعی ایران ماندگار شد.

دوره تاریخی ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت به اوج رسید و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پایان گرفت.

 

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 200 تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 ساعت: 13:12

 

شعری از تائب اوزی در وصف عید

عید آمد وشادی کنان هرکس به صحرامی رود

 هریار با یاران خود اندر تماشا می رود 

از عیش ونور وخرمی هرجا که بینی آدمی

با سرو قد همدمی دربوستان ها می رود

هرسو نگاری گل بدن باشد چمان اندر چمن

هر دم دل سرو و سمن نه آن حالت ازجا می رود

بالای هر شاخ گلی گشته نواخان بلبلی

  افکنده نه آن سان غلغلی کان تا ثریا می رود

جمله حریفان پی به پی سرخوش زنوشانوش می

     فریادسازوچنگ و نی تا چرخ مینا می رود

گردیده هرکس بهره ور از وصل یار سیم بر

  مارازهجرانت به سربنگرچه غوغا می رود

ای عید من دیدارتو ای عیدی ام گفتار تو

بی روی چون گلنار تو صد خار در پامی رود

از عشقت ای زیباصنم درکنج فرقت دم بدم

صدناوک جوردستم درسینه ما می رود

اندر بلا ودرد وغم تائب بزی ثابت قدم

یا سرو بالا آیدم یا جان ببالا می رود

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 163 تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 ساعت: 3:14

 

« بزرگان عکاسی ایران به اوز آمدند »

/ امین بحرانی 

در هفته ای که گذشت به بهانه داوری سومین جشنواره عکس کَِرسم اوز ، منطقه اوز میزبان اساتید بزرگ عکاسی ایران زمین ، دکتر مهدی مقیم نژاد و محسن بایرام نژاد ، بود  .

در حاشیه برگزاری داوری جشنواره ، این دو استاد بزرگ ، به همراه دبیر جشنواره ، امین بحرانی ، ضمن بازدید از شهر اوز ، از روستای تاریخی کهنه نیز دیدار کردند و از دیدن مکان همچون شهرک سینمایی این روستا ، شگفت زده شدند .

محسن بایرام نژاد در وبلاگش در مورد اوز و انجمن عکاسی اوز  چنین نوشت :

" اوز و جمع رفقای اوزی اتفاق مبارکی در جغرافیای کم‌رمقِ ایران‌مان است: منطقه‌ای با فرهنگ ناب و مملو از روحیه‌ی پشتبانی، با تجربه‌ای شگرف در درون شهر: وقف داشته‌های شخصی جهت آبادسازی محیط پیرامون در زمانه‌ی نادیده‌گرفته‌شدن توسط اربابان؛ و مهم‌تر از همه، اوز در دید من، بستری مملو از رفاقت‌هایی کم‌نظیر است که همچون همه‌جا، ساختگی به نظر نمی‌آید، اگرچه در گفته و از دوردست باورکردنی نیز به نظر نخواهد آمد. آشنایی با هر جا و چیزی را به دیده‌ی نکاتی آموزشی می‌بینم؛ از این سفر و منطقه نیز دیگربار آموختم که می‌شود با انتخاب رفقای حقیقی، و با رفتاری سالم، روابطی گرم و بی‌ریا ساخت؛ و می‌شود با اندکی جدیتِ افزون و صرف انرژیِ بیشتر در چنین زمینه‌ای، قدم‌های مهم برداشت. امیدوارم راه این دوستان نیز در مسیر پیشِ‌رو، اینچنین هموار و پُرثمر باشد "

البته این اساتید در کنار سایر بزرگان عکاسی کشور روز اختتامیه جشنواره ، هفتم فروردین ماه ، بار دیگر به اوز می آیند و به تماشای مراسم های « روز اوز » نیز خواهند پرداخت .

دبیرخانه سومین جشنواره عکس کِرَسم اوز ، ضمن سپاس از همه حامیان و همراهان جشنواره ، سال خوبی را برای همه همشهریان عزیز آرزو می نماید .

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 200 تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 ساعت: 3:14

به پیشواز نوروز می رویم | ستاره های اوز

ARCHIVES

نوروز این نوبهار سال و سرسبزی بر شما مبارک باد 

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 207 تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 ساعت: 3:14

 

ااولین پاسداشت زبان مادری در اوز برگزار شد


حمیرا نامدار : اولین پاسداشت زبان مادری با حضور دوستداران فرهنگ و ادب با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و موزه مردم شناسی اوز، در شب ۲۵ اسفند در خانه سوادگر برگزار شد.
فروغ هاشمی سرپرست  اداره فرهنگ و ارشاد  اسلامی اوز در ابتدای مراسم گفت : زبان مادری شخصیت انسان را شکل می دهد. زبان مادری تجارب گذشتگان را برای نسل های آینده در درون خود حفظ می کند.


رفعت حقیقی  رئیس اداره فرهنگ و ارشاد لارستان اظهار داشت : روز جهانی زبان مادری
برای نشان دادن و حفاظت از تنوع زبانی، تشویق و ترغیب مردم جهت گسترش
زبان مادری، برگزار می شود. بهتر است برای پاسداشت این زبان هر ساله به مناسب این روز، همایش ها و برنامه متنوعی برای ارج نهادن به زبان مادری و تقویت هویت بومی در شهرها و بخش ها  برگزار شود.


 عنایت اله نامور شاعر و پژوهشگر از دیگر سخنرانان مراسم بود که گفت : قدمت زبان لارستانی سابقه مکتوب و قدیمی دارد. مقالات بسیار ارزشمندی در بخش پژوهش های زبان شناسی، پژوهش های فرهنگی ،اشعار، داستان ها و نمایه معرفی و ارائه شده  است. شایسته و ضروری است که زبان و گویش های متفاوت را در دل خود جای داده، در حفظ و گسترش آنها کوشش شود و مسئولان با اقداماتی همچون، تولید آثار صوتی به زبان مادری و گویش های مختلف و چاپ کتاب گام مثبتی در حفظ و گسترش این زبان ها و گویش ها در بین مردم منطقه، بردارند.

این مراسم با اجرای سرود محلی از کودکستان کرانی، سه شعر با نام های عشق چاروداری، شهرستانی اوز و زنان خونگرم جنوبی از محمد رفیع نامی و اجرای کاته (قصه محلی) توسط سیاوش کریما و آیدا  مختاری ادامه یافت. اجرای موسیقی زنده توسط گروه موسیقی آرش امیدوار و سعید هاشمی، اشعاری به زبان محلی توسط : عبدالرضا غزل و مفتوحی از لار، دهقان از دهکویه ، قرائت نامه ای قدیمی در سال ۱۳۳۴ توسط نصریانی از فیشور  و گروه موسیقی شپ و تلا از موزه ازدیگر برنامه های این مراسم بود که با استقبال خوب دوستداران زبان مادری همراه بود.

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 27 اسفند 1394 ساعت: 17:47

 

  سالن چند منظوره محلچه ؛ نماد سخاوت خیرین افتتاح شد

ابراهیم احمدی : با حضور جمعی از مردم، مسئولین استان ، شهرستان های:  لارستان و خنج و بخش ها در ۲۵ اسفند ماه سالن چند منظوره سلحشور محلچه، افتتاح و مورد بهره برداری قرارگرفت.

معاون توسعه منابع و هماهنگی امور اقتصادی  استانداری فارس با تقدیر از از خیرینی که در زمینه واگذاری زمین و تامین منابع مالی ساخت این سالن همت کرده و زمینه را برای حضور دراین جمع خوب و صمیمی فراهم کرده اند، خوشحالی خود را از حضور درمیان مردم سخاوتمند و با فرهنگ منطقه جنوب ابراز داشت و افزود: همت و وطن دوستی این مردم ما را تشویق می کند تا آن چه در توان داریم برای خدمت به مردم و تامین رفاه وامنیت استان به کار ببندیم. وی ابراز امیدواری کردمردم و دولت بتوانند در سال جدید در ارتقای شاخص های توسعه یافتگی به هم کمک کنند.

مدیرکل ورزش و جوانان فارس نیز با تقدیر از خیرین و مردم منطقه این سالن را دارای استاندارهای یک سالن ورزشی ارزیابی و اظهارامیدواراری کرد : جوانان و ورزشکاران با بهره گیری ازاین سالن بتوانند در میادین استانی و کشوری استعدادهای خود را بروز دهند . وی قول داد برای تجهیز این سالن از طریق رئیس اداره ورزش و جوان شهرستان اقدام خواهد کرد.

نجیب ز اده فرماندار ویژه لارستان با تشکر از خیرین منطقه به ویژه برادران سلحشور به توصیف مردم وخیرین منطقه پرداخت و آنان را کسانی دانست که بدون چشمداشت به توسعه منطقه کمک می کنند و مردم منطقه را مردمی دانست که شرایط را درک کرده و حداقل انتظار و توقع از مسئولین را دارند. وی خدمت به این مردم را افتخاری برای خود

وسایر مسئولین دانست.

آتش فراز بخشدار اوز با اشاره به آیات قران و احادیث بهترین مردم را کسانی دانست که بیشترین نفع برای جامعه داشته باشند. وی برادران سلحشور و خیرین منطقه را اسطوره های سخاوت معرفی کرد که همت آنان موجب استحکام همدلی بین مردم و مسئولین می شود.

مرتضی رحیمی نژاد دهیار محلچه گفت: پس از پیگیری از شهریور سال ۹۰ ساخت سالن آغاز شده و زمین آن به متراژ۲۵۰۰متر مربع اهدایی برادران راستی است که ۱۵۰۰ مترمربع فضای ورزشی و ۲۰۰ مترمربع فضای اداری در آن احداث شده و اعتبار ساخت سالن توسط حاج مصطفی سلحشور وبرادران تامین شده است. دهیار محلچه با گرامیداشت یاد شادروان مرتضی سلحشور که سالن به نام وی نام گذاری شده است از دست اندرکاران این پروژه عظیم : حاج مصطفی سلحشور، حاج عبدالله سلحشور، محمد نور، جمشید و منصور راستی، مهندس عبدالستار محمدی، مهندس بیژن مصدق و شادروان حسام الدین محمدی و همکاری ادارات ورزش و جوانان اوز ، لارستان و استان تقدیر کرد.

دراین مراسم که به علت کیفیت نامناسب صدا برخی سخنرانی ها مفهوم نبود، سید یوسف حسینی رئیس اداره ورزش و جوانان مجری و هماهنگ کننده مراسم بود و علاوه بر سخنرانان فوق، مصطفی محمودی امام جمعه محلچه، حسینعلی حسینی از انجمن ورزشی فیشور سخنانی ایراد کردند. مراسم با نعت خوانی حاج عبدالله منصوری از روحانیون برجسته منطقه و قرادئت شعر مانیا شریفی از دانش آموزان ادامه یافت.

در آئین افتتاح این سالن مهندس رحمانی معاون توسعه منابع و هماهنگی امور اقتصادی استانداری، کامیاب مدیرکل ورزش و جوانان فارس، نجیب زاده فرماندارویژه لارستان، امام جمعه اوز وجمعی از روحانیون منطقه ، بخشدار اوز و جمعی دیگر از مسئولین و معتمدین شهرستان های لارستان و خنج و مراکز بخش و روستاهای بخش های: اوز و جویم، نمایندگان دفتر نماینده مجلس و…… حضور داشتند.

پس از اهدای لوح به خیرین و دست اندرکارن پروژه و افتتاح سالن و اقامه نماز جماعت مغرب به امامت شیخ منصوری، شرکت کنندگان در سالن غذاخوری زیبای سلحشور محلچه برای صرف شام میهمان مردم میهمان نواز محلچه بودند.

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 281 تاريخ : پنجشنبه 27 اسفند 1394 ساعت: 17:47

 

هوای دبی وشارجه از دیروز عصر تاکنون ابری وبارانی بوده است باران در شارجه بیشتر از دبی بوده اما دیشب نیز بصورت پراکنده در دبی باران بارید وهم اکنون نیز هوا ابری است بارانها حالت بهاری ونم نم وگاها شدت یافته است . 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 27 اسفند 1394 ساعت: 17:47

 

۱۲۰ نفر در آماده‌باش نوروزی

هفت برکه (گریشنا): مانور آماده باش کلیه دستگاه‌های امدادی، راهداری، خدماتی و حفاظتی در ایام تعطیلات نوروز در شهرستان گراش برگزار شد.

به گزارش حجت عابدی، این مراسم با حضور اصغر فرودی، فرماندار شهرستان، مهندس باقری‌فرد، مدیر کل راه و شهرسازی لارستان، فرسوده، معاون فرماندار و فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی برگزار شد. اصغر فرودی، فرماندار و رییس ستاده تسهیلات مهمانان نوروزی شهرستان گراش با بیان این که تمامی دستگاه‌ها آماده برای ارائه خدمات به مهمانان نوروزی هستند، گفت: «قریب صد و بیست نفر از نیروهای امدادی و خدماتی آماده هستند تا در ایام تعطیلات نوروز به مسافران نوروزی خدمات ارائه کنند.»

ستاد تسهیلات مهمانان نوروزی(فرمانداری)، اداره کل راه و شهرسازی لارستان، اورژانس، هلال احمر، شهرداری، بیمارستان، نیروی انتظامی و سپاه و همچنین پلیس راهور برای ارائه خدمات به مردم در ایام تعطیلات نوروز با هم مشارکت خواهند داشت.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 156 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 16:27

15 هزار پرواز نوروزی در 23 روز

در سال جاری اما با استفاده از راهبردهایی وزارت راه و شهرسازی توانست با وجود برخی قانون‌گریزی‌ها کنترل بخش زیادی از بازار را به دست بگیرد.

با آغاز موج نخست سفرهای نوروزی برنامه‌های خاص این ایام نیز از سوی وزارت راه و شهرسازی کلید خورد تا صنعت هوایی ایران به عنوان یکی از اصلی‌ترین گزینه‌های سفر در این ایام کار خود را با افزایش 11 درصدی پروازها آغاز کند.

 

به گزارش ایسنا، با توجه به برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته از سوی سازمان هواپیمایی کشوری در طول زمان 23 روزه بین 25 اسفند‌ماه تا 18 فروردین‌ماه ایرلاین‌ها حدود 14 هزار و 650 پرواز برنامه‌ای خواهند داشت که این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل رشدی 11 درصدی را نشان می‌دهد.

 

معاون عملیات هوانوردی سازمان هواپیمایی همچنین از برنامه‌ریزی برای افزایش پروازهای فوق‌العاده در ایام نوروز خبر داده و اعلام کرده است: ایرلاین‌ها در مسیر‌های داخلی در طول این روزها 1684 مجوز پرواز فوق‌العاده نیز دریافت کردند. در مسیر‌های بین‌المللی نیز طبق اعلام سازمان هواپیمایی تغییراتی به وجود آمده است. در طول این مدت 1624 پرواز بین‌المللی انجام خواهد گرفت که نسبت به نوروز سال گذشته رشد چهار درصدی می‌دهد و همچنین 1780 مجوز پرواز فوق‌العاده بین‌المللی نیز در این حوزه صادر شده است.

 

با توجه به برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته از سوی وزارت راه و شهرسازی تلاش شده سهم بازار سیاه در بازار‌های بلیت هواپیمایی در ایام نوروز کاهش پیدا کند. سال گذشته و با توجه به اجرایی شدن طرح متنوع‌سازی نرخ بلیت هواپیما برخی از ایرلاین‌ها و آژانس‌های هواپیمایی با استفاده از امکان چارتری کردن پروازها یک بازار سیاه گسترده در ایام نوروز به وجود آوردند که نتیجه آن رسیدن قیمت بلیت از نرخ‌های بسیار پایین به چند میلیون تومان بود.

 

در سال جاری اما با استفاده از راهبردهایی وزارت راه و شهرسازی توانست با وجود برخی قانون‌گریزی‌ها کنترل بخش زیادی از بازار را به دست بگیرد.

 

عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی روز گذشته در جمع خبرنگاران درباره‌ی احتمال فعال‌شدن بازارهای سیاه در ایام نوروز اعلام کرد: هرچند نمی‌توان در مقابل تمام احتمالات پیش‌رو برای دورزدن قانون ایستاد اما به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از بازار قواعد مربوط به این خرید و فروش را رعایت کرده است.

 

هرچند تا پایان ایام نوروز نمی‌توان ارزیابی دقیقی از وضعیت قیمت‌های بلیت یا تورهای مسافرتی ارائه کرد، اما به نظر می‌رسد بازار در طول این روزها آرامشی نسبی را تجربه می‌کند. آرامشی که شبیه به آن در سال گذشته ممکن نبود.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 16:27

ترک‌ها در یکی دو دهه اخیر، سرمایه‌گذاری بسیاری در بخش گردشگری کردند؛ صنعتی زود بازده که در کمتر از یک دهه رونق گرفت و گردشگران خارجی زیادی را جذب کشور ترکیه کرد.

به گزارش جام جم، اما ماجراجویی‌های منطقه‌ای نخست‌وزیر پیشین ترکیه که امروز در مسند ریاست‌جمهوری بر طبل سیاست‌هایش می‌کوبد، سبب شد تا امروز بخش اعظمی از ظرفیت هتل‌های این کشور خالی بماند و برخی تاسیسات گردشگری این کشور در شهرهای توریستی مانند آنتالیا اعلام ورشکستگی کنند.

اتحادیه هتلداران ترکیه اعلام کرده است در نخستین ماه سال جاری میلادی، شمار گردشگران در هتل‌های ترکیه نسبت به مدت مشابه در سال 2015 میلادی 2/6 در صد کاهش یافته است.

بنا بر اعلام این اتحادیه، فقط 6/47 درصد ظرفیت هتل‌ها در ماه ژانویه پُر بوده است و بیشترین کاهش در این رابطه در هتل‌های استانبول به چشم می‌خورد.

هشدار مسئولان به مسافران ترکیه

در هفته‌های گذشته، مردم استانبول و آنکارا چندین‌بار با صدای انفجارهای مهیب به خود لرزیدند. عصر روز یکشنبه در آنکارا 34 نفر کشته شده‌اند و 125 نفر زخمی. با وقوع انفجارهای گذشته در استانبول، این شهر هم در هراس به سر می‌برد. 22 دی‌ امسال در پی وقوع یک حمله تروریستی در یکی از مناطق مهم گردشگری استانبول، ده گردشگر آلمانی جان خود را از دست دادند. همین حملات سبب شد تا بسیاری از کشورها در مورد سفر توریستی به این کشور به اتباع خود هشدار دهند. روسیه از نخستین کشورهایی بود که با آغاز این درگیری‌ها در ترکیه، شهروندان خود را از سفر به این کشور برحذر داشت. همچنین سفارت آمریکا در آنکارا، 21 اسفند به شهروندان کشورش در مورد خطرات بالقوه تروریستی در آنکارا هشدار داد. منصور حقیقت‌پور، نایب‌رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، با اشاره به نزدیکی ایام نوروز به هموطنان ایرانی هشدار می‌دهد که تا جای ممکن در شرایط فعلی از سفر به ترکیه پرهیز کنند.

با این‌که وزارت امور خارجه و معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی پیش از این درباره سفر زمینی به ترکیه به شهروندان کشورمان هشدار داده بودند و سفر زمینی به این کشور محدود شده است، اما تاکنون هیچ کدام از دستگاه‌های کشورمان به طور رسمی درباره سفر به ترکیه هشدار نداده‌اند.

گردشگران ایرانی به کشورهای دیگر می‌روند

گرچه دست‌اندرکاران صنعت گردشگری ترکیه از خالی بودن نیمی از ظرفیت هتل‌های این کشور خبر می‌دهند، اما امیر فناییان، مدیرعامل آژانس مسافرتی الی گشت به جام‌جم می‌گوید: ابتدا فکر می‌کردیم امسال در پی وقوع حملات تروریستی، سفر گردشگران ایرانی به ترکیه با کاهش روبه‌رو شود، ولی سفر گردشگران نوروزی به ترکیه در مجموع با کاهش چشمگیری همراه نبوده است.

به گفته وی، با وقوع حملات تروریستی اخیر، مردم تمایل کمتری برای سفر به استانبول و بویژه آنکارا دارند. فناییان همچنین به استقبال ایرانیان از دیگر مقاصد گردشگری اشاره می‌کند و می‌گوید: با بهبود شرایط اقتصادی و شرایط فعلی ترکیه، مسیرهای دیگر گردشگری مورد توجه جهانگردان ایرانی قرار گرفته و تورهای ما برخلاف سال گذشته از هفته‌های قبل پر شده بود.

برخورد بد ماموران فرودگاه‌های ترکیه با گردشگران ایرانی

مرتضی رحمانی موحد، معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری درباره کاهش سفر مسافران نوروزی به ترکیه به جام‌جم می‌گوید: براساس اطلاعاتی که از آژانس‌های مسافرتی جمع‌آوری شده، به علت افزایش قیمت‌ سفر به ترکیه در ایام نوروز و همچنین وضعیت نامناسب امنیتی در این کشور، سفر گردشگران ایرانی چه به صورت انفرادی چه در قالب تور به ترکیه نسبت به نوروز سال 94 با کاهش همراه بوده است.

او در پاسخ به این پرسش که چرا وزارت امور خارجه یا معاونت گردشگری به شهروندان کشورمان در مورد سفر به ترکیه هشدار نمی‌دهند، عنوان می‌کند: این پرسش را باید از مسئولان وزارت امور خارجه پرسید و تصمیم در این زمینه با این وزارتخانه است و ما هم تابع نظر این دستگاه هستیم.

به گفته رحمانی موحد، در همکاری‌های گردشگری با کشورهای دیگر رعایت دو نکته برای ما اهمیت دارد و اگر این دو نکته رعایت نشود در همکاری با آن کشور تجدید نظر می‌کنیم. او در توضیح این دو نکته به تأمین امنیت گردشگران ایرانی از سوی طرف مقابل و تکریم و احترام آنها اشاره می‌کند و می‌گوید: گزارشات متعددی از برخورد بد مأموران فرودگاه‌های ترکیه و دیگر کارکنان صنعت گردشگری این کشور با شهروندان ایرانی به دست ما رسیده که در مذاکرات آینده کمیسیون مشترک ایران و ترکیه با جدیت پیگیری می‌کنیم و به عنوان یکی از شروط همکاری‌های آینده ذکر خواهیم کرد

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 168 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 16:27

 

 

قسمت دوم 

پنج شنبه 4.2.2016

این اولین روزی بود که در منطقه دام پیچت نرسیده به چهارراه بلند اشیانه(به ساختمانهای بلند وبرج مانند میگویند بلند اشیانه ودر شهر دوشنبه این بلند اشیانه خیلی معروف است) 

 به اتفاق دوستان شب را به روز رسانده بودم . خوبی این خانه این بود که یک سوپر مارکت بزرگ بنام ستاره روبروی خانه بود وهمه مایحتاج ضروری را داشت . صبحانه را به اتفاق دوستان خوردیم و بعد هر کدام از انها رفتتند پی کاری که داشتند ومن نیز برای تکمیل مایحتاج سری به سوپرمارکت زدم ؛ قند وچایی ومایع ظرفشویی و اسکاچ و روغن واب گالنی برای خوردن گرفتم وبرگشتم منزل .  

از موقعی که امده بودم به دوست گرامی ام اقای یونس یوسفی نویسنده تاجیک ومعاون اتفاق نویسندگان تماس نگرفته بودم برای همین حالا که منزل و ماوایم مشخص شده بود به ایشان زنگ زدم ؛ اول تعجب کردند وخوشحال شدند که من امده ام تاجیکستان.  قرار شد هر چه زودتر همدیگر را ببینیم حوالی ساعت یک بود که نزد ایشان در اتفاق نویسندگان رفتم خوشحالی من وایشان قابل دیدن بود بعد از چندی که از گفتگویمان گذشت پیشنهاد کردند که برویم چایخانه راحت ؛ من هم قبول کردم

ایشان سفارش غذا دادند که دو نمونه غذای محلی تاجیک بود که من خیلی دوست داشتم با نوشیندنی تاجیکی نهار (ابدabed ) را در بالای چایخانه راحت در این سرد زمستانی خوردیم وکلی از اوضاع واحوال حرف زدیم .متانت ایشان وصبوری اشان برایم همیشه قابل تحسین بوده است . حدودا یکساعتی انجا بودیم قرار شد بیشتر همدیگر را ببینیم امری که مورد علاقه هر دونفر ما بود . ایشان به اتفاق نویسندگان برگشتند ومن هم پیاده امدم منزل . در حال استراحت بودم که دوستان زنگ زدند که اگر اشکالی ندارد ما شب بیاییم منزل چون دوستان یکی در خجند خانه داشت ودیگری در یاوان من هم قبول کردم که چه بهتر؛ بیایید .

5.2.2016 جمعه

دوستان ومن با هم از خواب بیدار شدیم ساعت 9و نیم صبح بود هوا سرد بود وخبری از باران یا برف نبود صبحانه امروز مفصل تر بود نان محلی وچایی و تخم مرغ وپنیر ومربا . صبحانه که خوردیم بچه ها رفتند دنبال کارشان . ساعت 11و نیم زنگی به دوست سال گذشته که زحمت زیادی به او داده بودم زدم  اقا حکیم اول نشناخت کمی که صحبت کردم باورش نشد گفت  اکه فرهاد به دوشنبه امدید Y سازی نغزی گفتم اره امدم اینجا و اگه وقت داری بیا ببینمت . گفت حاضر یعنی باشه اماده ام . ساعت 12 ونیم جلوی چایخانه راحت بودم که امد سال گذشته حکیم روبروی همین چایخانه مغازه کوچک هات داگ فروشی وخرده ریز بیسکویت واز این جور چیزها داشت که همان سال انرا پس داد ورفت جایی دیگه کار کرد . خاطرات زیادی در خیابان رودکی وچایخانه راحت داشتیم چون انموقع هر وقت کاری نداشتم واز دید وبازدیدهای شهری خلاص میشدم میرفتم پیشش ومعمولا ازچایخانه  تا ودنه ساز بالای خیابان رودکی با هم میرفتیم . خانه پدری حکیم در منطقه ودنه ساز بود وخونه من روبروی پارک (باغ)عینی

هر چند من نسبت به پارسال کمی تکیده شده بودم اما حکیم مثل سیب های حصار(شهری نزدیک  دوشنبه ) سرخ وسفید وشاداب بود همددیگر را بغل کردیم به سبک تاجیکی که معمولا یکطرفه بغل میکنند در صورتی که ما دو طرفه همدیگر را در اغوش میگیریم . با هم رفتیم بالای چایخانه چون ان بالا کمی افتابگیر بود وخلوتر از پائین بود . دو دست غذا سفارش دادیم وشروع به صحبت کردیم سال گذشته قرار بود مادر حکیم  اچه اش برود برای او خواستگاری مثل اینکه خواستگاری موفقیت امیز بوده وامسال قرار است که در ماه مارس با هم ازدواج کنند از من دعوت رسمی کردم وقول دادم اگر اینجا باشم حتما به عروسی اش بروم . هدیه ناقابلی برایش اورده بود که وقتی دادم خیلی خوشحال شد اما از همه جالبتر اینکه این ادم هیچ تعارف نداشت وخالی بند نبود موقع خداحافظی گفت از دیدنت خیلی خوشحال شدم بخصوص برای تحفه ای که برایم اوردی (حالا اگه ما ایرانیها بودیم میگفتیم دیدنت دنیا می ارز تحفه چیه  انقدر که از دیدن خودت خوشحال .شدم از دادن تحفه نه ) ای خالی بند

سال گذشته که تاجیکستان بودم به غیر از بانک ها هر صدمتری دکه ها ومغازه هایی بودند که انواع واقسام پول را چنج (عوض) میکردند از دلار و روبل روسی بگیر تا درهم وریال و تومان ایرانی وتابلوی صرف پول  انها همه جا در همه گذر ها بود اما امسال خبری از ان نبود دولت دستور داده بود که به غیر از بانک ها هیچ جای دیگری حق مبادله ارزی ندارند وبا متخلفین برخورد خواهد شد . من که بیشتر پولی که اورده بودم درهم بود رفتم بانک گفتند درهم مبادله نمی کنیم چندین بانک سر زدم اما هیچ کدام حاضر به مبادله درهم با سامانی یا دلار نبودند تا بالاخره رفتم بانک کفالت که یک ایرانی مدیر ان بانک بود یا اینطور به نظر می امد ایشان هم گفتند که نمیشود گفتم من الان چکار کنم گفت جایی نمی شناسم که درهم چنج کنند  یک نفر مشتری که انجا ایستاده بود گفت مگر اینکه ببینی چه کسی میرود دبی اگه او دلار داشته باشد وتو درهم  تو درهمت به او بدهی واز او دلار بگیری . دیدم فکر بدی نیست یا لااقل اینکار را بکنم .برای همین باید صبح زود که مسافران ازفرودگاه  دوشنبه به دبی  میروند  انجا باشم  به خودم گفتم الان که نمیشود فردا صبح زود ساعت سه شب بروم فرودگاه .

شب دوستان برگشتند وسر راه خود مرغ گردون ماشینی با نوشابه گرفته بودند شب خوبی با خوردن وگپ وگفتگو گذشت ماجرای درهم وچگونه میشود اینکار را کرد که درهم تبدیل تبدیل به سامانی کنم به انها گفتم انها نیز گفتند اقا فرهاد جز دلار وروبل پول دیگری مبادله نمیشود شاید دلالهایی باشند که اینکار را بکنند ولی انها غیرقانونی هستند وخدای نکرده طرف انها نری که توی دردسر می افتی .

به خودم گفتم جا داشت که بلیط فروشی های دبی یا اژانس ها این اطلاعات به ادم میدادند یا سفارت تاجیکستان در دبی اعلام میکرد یا حداقل یک مسیری قانونی  در تاجیکستان برای ادم هایی چون من وجود داشت تا با مشکل اینچنینی برخورد نکنند .گناه توریست چیست که نمیداند قانون انجا تغئیر کرده است .البته من که در اینجا دوستانی دارم میتوانند سامانی به من قرض بدهند مشکل چندانی پیدا نخواهم کرد اما انها که کسی را ندارند ونمی شناسند چکار کنند .شب از دیر وقت گذشته بود وبچه ها خوابشون گرفت من هم بفکر بودم که ساعت 3 به فرودگاه بروم یا نه .نمی دانم کی خوابم برده بود هر چه بود فرودگاه نرفته بودم ساعت 9 صبح از خواب بیدار شدم . .

 صرف نهار در فضای بالایی چایخانه راحت به اتفاق یونس جان .که دعوت ایشان بودم شامل سوپی تی گوشت که مانند شوربا که گوشت و ماکارونی وهویج وسیب زمینی دارد و نیز شش لیک گوشت گوسفندی و نان کوچکی که به ان وکلوچه میگویند  وصد البته چایی که قبل وبعد از هر غذایی سر سفره است 

 

 منزلی که در منطقه دام پیچت اجاره کرده بودم شامل یک اطاق وهال واشپزخانه کوچک وراهرو وحمام وتوالت بود که عکس انرا ملاحظه میکنید 

 

 

 

نهار(آبد) باز در چایخانه راحت که شمال سالاد  و گوشتبریانکه انرا در سرکه وروغن وادویه جات میخوابانند وبعد میپزند و غذایی سمبوسه مانند که به ان منتو mantooمیگویند  

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 14:20

 بازارچه نوروزی که شامل انواع صنایع دستی وشیرینی جات وسفره هفت سبن و وسایل سنتی می باشد در روزهای اعلام شده می باشد که تصویر انرا ملاحظه میکنید  

ضمنا  

 بر اساس اطلاع از باشگاه ایرانیان در دبی بزرگترین وشیک ترین سفره هفت سین نوروزی وایرانی در باشگاه ایرانیان در ساعت تحویل سال مهیا میشود وعلاقمندان میتوانند در ساعت تحویل سال که ساعت 8 و30 دقیقه صبح یکشنبه 20 مارس2016 می باشد در انجا حضور یابند این سفره در محوطه باز باشگاه است ضمن اینکه بوفه صبحانه هم در انموقع باز می باشد . تماشا وحضور در ساعت تحویل سال برای عموم

ازاد ا ست

لحظه تحویل سال 95 به وقت امارات / دبی :
Sunday, March 20th 2016, 8:30:12 am

 

لحظه تحویل سال 95 در ایران :

ساعت 8 و 0 دقیقه و 12 ثانیه (ساعت هشت و صفر دقیقه و دوازده ثانیه) صبح

روز یکشنبه 1 فروردین 1395 هجری شمسی

مطابق با 10 جمادی‌ الثانی 1437 هجری قمری

و برابر 20 مارس 2016 میلادی

2016 Sunday March 20, 2016, 08:00:12 AM

 

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 506 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 3:16

 

 

 

 سفرنامه  

دوبارگی سفر به کشور تاجیکستان

نغز و ساز ؛ خفه و زیق

این کلمات متدوال در احوالپرسی های روزمره مردم تاجیکستان است .کلمات نغز وساز به معنی خوب وخوش  و خفه وزیق به معنای ناراحت وغمگین می باشد.خوشی و ناراحتی دو کفه ترازوی زندگی همه ملت های جهان است  اما کم وزیاد دارد . .

مطمئنا برای شما هم پیش امده که درهر سفری به جایی که برای اولین بار رفته اید جذابیت بیشتری داشته تا سفر بعدی به ان دیار . حالا میخواهد این دیار دوربوده باشد  یا نزدیک باشد اما همانگونه که شما نیز اگر تجربه کرده باشید در سفرهای بعدی به نکات ومواردی برخورد میکنید که امکان دارد در سفر قبلی یا انرا ندیده باشید یا اینکه اهمیت چندانی در سفر قبل برای ان قائل نشدید

سفر دوم من به کشور تاجیکستان که برای حضور در همایش شاعران سرشناس انجا که قبل از نوروزبرگزار میشد  ونیز چاپ کتاب سفرنامه سال گذشته به زبان تاجیکی وخط سرلیک بود  از روز سه شنبه  2.2.2016ساعت 22 بوقت دبی با هواپیمای فلای دبی شروع شد این بار بر خلاف دفعه قبل که استرس پرواز داشتم اصلا چنین استرسی نداشتم واین برای خود من خیلی تعجب اور شده بود چون قبلا در هر سفری که با هواپیما میرفتم این استرس را داشتم هنوز دلیل بر طرف شدن این استرس را نفهمیدم ایا به خاطر این بود که انشب شام نخوردم یا اینکه به جای شناخته شده ودلبخواهی میرفتم

قبل از سوار شدن چیزی که کمی برایم تعجب اور شد در سالن انتظار قبل از سوار شدن به هواپیما بود.  گیت (دروازه)1 که محل پرواز ما بود پر از ادم هایی بود که شباهت خیلی کمتری به مسافران تاجیک در سفر قبلی داشتند  . اکثر ادم ها یا لباس محلی پوشیده بودند یا اینکه ریش بلندی داشتند . کنار یکی از انها نشستم گفتم ببخشید اکه جان (برادر جان )شما امده بودید دبی .گفت نه ما داریم از سفر مکه می ائیم وحج عمره رفته بودیم .انموقع بود که متوجه شدم این تغئیرات به خاطر سفر به مکه وحج بوده است . بر خلاف دفعه قبلی تمایلی به گپ وگفتگو نداشتند احتمالا خسته بودند یا از شکل وحالات من خوششان نیامده بود خدا داند .

چندی نگذشت که سوار هواپیما شدیم  ؛ من کنار پیرمرد خوش چهره ای که کنار پنجره نشسته بود نشستم . یک افغانی که بعد فهمیدم معلم است در صندلی دیگر بود ومن وسط اینها نشسته بودم . مسئول کنترل صندلی ها امد نزد ما ؛ گویا یکی از مسافران اعتراض داشت که پیرمرد ما سر جای خودش نیست .به او گفتند که کارت پروازنت نشان بده ؛ فهمیدیم که ایشان ده صندلی عقب تر جایشان است ؛ خدمه پروازی هر چه اصرار کرد که پدر جان بروید سر جایتان؛ اصلا گوشش بدهکار نبود وگفت من از اینجا تکان نمی خورم اگر شما دوست دارید بروید ان صندلی بنشینید. جوان که یک تاجیکی تحصیل کرده بود با وقار تمام قبول کرد ورفت ده صندلی عقبتر نشست . پیرمرد سرسخت ولج بازی بود اما خوش چهره هم بود وبه دل ادم می نشست .

هواپیما با ده دقیقه تاخیر پروازکرد. در فلای دبی خبری از پذیرایی نیست ؛ کالسکه نوشابه ومواد غذایی کوچک چند باری رفت وبرگشت وچون باید بابت انها پول میدادی مشتری چندانی پیدا نکرد ؛هر چند من انقدر گلویم خشک شده بود که وسط های پرواز رفتم قسمت اخر ویک قهوه سفارش دادم و خداوکیلی خیلی خوب چسپید .

پیرمرد که 7 فرزند دختر وپسر داشت وبچه هاشو زن وشوهر داده بود در کولاب(ناحیه ای در قسمت جنوبی تاجیکستان ونیز نام شهری با این اسم )  زندگی میکرد وزندگی اش از طریق کشاوزی بود پیرمرد نیم ساعت بعد خوابید وتا نیم ساعت قبل از رسیدن بیدار نشد .من دیدم که راه طولانی است وخبری از خواب هم نیست گردنم را به سمت چپ برگرداندم وشروع به صحبت با معلم افغانی کردم .

اقای عتیق الله از اهالی شهر کابل افغانستان بود چندین سال در پاکستان درس خوانده بود واکنون بعنوان فرد فعال در ان جی او فعالیت انساندوستانه برای موسسه غیرانتفاعی جهت اموزش وپرورش کودکان افغانستان کار میکرد.عتیق الله میگفت هئیت فعالی هستند وبا سازمانهای بین المللی همچون یونسکو ویونسف همکاری دارند .ادم مطلع ودلسوزی به نظر می امد . مطمئنا کار سختی داشتند ؛ انهم کار کردن در افغانستان با ان جنگ وجدالی که روزانه هست وبا جریانات تروریستی وافراطی که حقی برای تحصیل قائل نیستند ومرتب معلمان ودبیران مورد اذیت وازار خشک اندیشان افراطی قرار میگیرند . به او گفتم که کار شما از نبرد مسلحانه برای توسعه وپیشرفت مملکتاتان مهم تر است وباید بدان ارج نهاد . گفت بله خیلی مهم است که مردم اگاهی بیابند ودر سرزمینم دانش اموزان درس بخوانند .اما خیلی ها به اهمیت وارزش گذاری ان واقف نیستند واین کار مارا دو چندان سخت تر میکند

اقای عتیق برای یک همایش در حوزه اموزش وپرورش که قرار بود در شهر دوشنبه با حضور افرادهای دیگری نیز برگزار شود به تاجیکستان امده بود و محل اقامت انها در هتل گران قیمت سرنا در شهر دوشنبه بود واین برای من کمی سوال ایجاد شد که حضور این افراد شاید هزینه بر باشد اما بخودم گفتم ادمی که این همه در کشورش محنت وسختی میکشد چه اشکال دارد که حداقل دوروز در یک هتل خوب زندگی واستراحت کند هرچند که امثال او برای تفریح واستراحت نیامده بودند .

با عتیق راجع به خیلی از مسایل افغانستان صحبت کردیم ازتوطئه کشورهای مختلف که نمی خواهند افغانها ارامش داشته باشند تا حوزه اقتصاد و وضعیت راه وترابری وتوسعه ای که کج دار ومریض پیش می رود . سرگرم صحبت بودیم که  اعلام کردند تا دقایقی دیگر در فرودگاه دوشنبه به زمین خواهیم نشست.  زمانی که هواپیما بزمین نشست چهارشنبه 3.2.2016ساعت دو نیم  نیمه شب بوقت تاجیکستان بود .

3.2.2016چهارشنبه

چند دقیقه ای طول کشید تا رسیدیم به قسمت چکینگ(بررسی)  پاسپورت ولی من باید قبل از چکینگ میرفتم وقسمت روادید تا ویزا بگیرم . برای یرانیها از هرکجا بیایند به تاجیکستان در فرودگاه به انها ویزا میدهند ودر پاسپورت شما ویزا میزنند؛  از 15 روز تا 45 روز . وقتی به ان باجه مراجعه کردم انتظار داشتم ان ادمی که سفر قبلی انجا بود باشد ؛ اما نبود وجوان خوش تیپ وکم حوصله تری انجا بود ؛ پاسپورتم دادم وگفتم ویزا میخواهم ؛ او هم دو برگه داد دست من گفت پرش کن . دیدم اگه عقاب تیز بین هم بودم نمی توانستم این کلمات ریز را بخوانم ؛ به او گفتم من عینکم همراهم نیست وداخل کیف است اگر میشود شما پر کنید ؛ اول کمی تلخی کرد اما بعد انرا پر کرد وداد تحویل من و35 دلار گرفت وگفت برای 15 روز بعد به فلان جا برای تمدید مراجعه کن ؛ از حرفاش خوب نفهمیدم کجا باید مراجعه کنم به خودم گفتم تازه روز اول است وتا یک ماه کلی وقت دارم که بپرسم . از ایشان تشکر کردم وراهی شدم . در قسمت چکینک سریعا چک  شدم ورفتم قسمت بار چمدانم امده بود انرا گرفتم وامدم بیرون . دیدم دم در استقبال کنندگان غلغه است فهمیدم که فک وفامیل حجاج هستند که از همه جای تاجیکستان به خودشان زحمت دادند وتا ساعت دونیم شب منتظر بودند تا حاجیان از سفر بیایند . از داخل محوطه فرودگاه بیرون امدم  ورسیدم به جایی که راننده های تاکسی منتظر شکار مسافر بودند .

راننده تاکسی گفت کجا میری گفتم هتل وگفتم منو یک هتل ببر که برای یک یا دوروز باشد وچون دفعه قبلی امده بودم با وضعیت هتل های انجا اشنا بودم . راننده گفت حاضر (این کلمه زیاد در حرف وگفت های مردم تاجیکستان میشنوید ومعنای باشد واماده هستم هم میدهد ) تاکسی حرکت کرد تا رسیدیم به یک هتلی که خودش میگفت با طرف اشناست ونغز وخوب است ؛  من هم گفتم حاضر پس برو.  وقتی رسیدیم دیدم توی یک پس کوچه است شاید شما برای بار اول ندانید اما من می دانستم که  بعضی از رانندگان نوعی پاداش از این هتل ها میگیرند تا مسافر به انجا ببرند . به اتفاق راننده  رفتم بالا اول راجع به قیمت صحبت کردیم گفت 70 دلار برای یک شب ؛ دیدم فایده ای ندارد به راننده گفتم منو ببر هتل پایتخت که سال گذشته هم انجا بودم ؛ راننده قبول کرد ساعت 3ه شب بود ومسئول پذیرش خواب بود بالاخره چند بار صدایش کردیم تا امد .نوبت دار خانمی بود که سال گذشته هم انوقت شب انجا بود  خانمی در حدود 65 ساله که شیف شب کارش بود. بعد از کمی صحبت منو شناخت گفتم برای یک شب هتل میخواهم گفت 40 دلار بالاخره سر 35 دلار توافق کردیم پول را دادم وراننده کمک کرد تا من چمدان و وسایلم را به داخل اطاق ببرم اطاق روبه خیابان پنجره داشت  7 دلار دادم به راننده تاکسی وازاو تشکر کردم .

هوای اطاق سرد بود گرم کن ها را روشن کردم و چرخی داخل اطاق و دستشویی وتوالت زدم. شیشه در حمام شکسته بود وتوالت هم روز وحال خوبی نداشت بی شیر اب وبا دستمال توالت.  تا صبح چیزی نمانده بود گرفتم خوابیدم وصبح زود ساعت 7 از خواب بیدار شدم هوای خیلی خوبی بود امدم پائین وبرگه خوردن صبحانه را از پذیرش هتل گرفتم ؛صبحانه هر چه بود و بخواهی مجانی بود . هوا این موقع صبح سرد بود صبحانه شیر برنج و کالباس و تخم مرغ داشتند من ترجیح دادم تخم مرغ که کنار ان یک دانه سوسیس بود با نان محلی بخورم با اضافه چایی شیرین  ؛ صبحانه خوبی بود . بعد از صبحانه برگشتم داخل اطاقم میخواستم به دوستم که در شهر دوشنبه بود زنگ بزنم دیدم هنوز زود است وامکان دارد خواب باشد برای همین گرفتم دوساعتی دوباره خوابیدم ساعت 9 ونیم از خواب بیدار شدم یادم امد کارت تلفن ندارم وبرای زنگ زدن باید کارت اینجا داشته باشم از هتل پائین امدم  رفتم کارت تلفن خریدم وگذاشتم داخل موبایل .مغازه دار یک کارت مجانی هم بمن دادند قیمت کارت تلفن نسبت به سال گذشته ارزانتر شده بود . چند دقیقه بعد به دوست معرفی شده ام که تاکنون او را ندیده بودم زنگ زدم .

اقا سامان که ایرانی الاصل وبزرگ شده مشهد هستند نزدیک ده سال است که در تاجیکستان ودر شهر یاوان زندگی میکنند ایشان ا دوست مشترکمان اقای مهدی به من معرفی کرده بود.  قبل از پرواز دبی به تاجیکستان چند بار با هم تماس داشتیم .اول قرار شد موقع ورودم به شهر دوشنبه ایشان بیایند فرودگاه بعد که فهمیدم او باید نصف شب از شهر دیگری بیاید دنبال من تا فرودگاه ؛ اصلا صلاح ندانستم وگفتم خودم میرم هتل . از ایشان اصرار واز من انکار بالاخره قبول کردند که ایشان روز بعد بیایند هتل تا از انجا برویم دنبال خانه بگردیم .

اقا سامان به اتفاق  محمد یکی دیگر از هموطنان که ساکن شهر خنجد  هستند ساعت 10 ونیم صبح امدند. تا امدن ایشان  من از دکه روزنامه فروشی یک روزنامه که دران خانه های اجاره ای در ان اگهی میشود گرفتم وخودم به چند جا زنگ زدم بیشتر دو خوابه داشتند ودر جاهایی که دور از مرکز شهر بود بودند  نظرم نگرفت بعد از احوالپرسی واشنایی ومعرفی خودم به اتفاق دوستان سامان ومحمد دوباره روزنامه را مرور کردیم انها به چندین جا زنگ زدند تا بالاخره گفتند یکی هست که خانه دارد والان با ماشین میاید اینجا . نیم ساعت بعد انها امدند ؛ ما ماشین خودمان را همانجا رها کردیم وسوار ماشین انها شدیم.  هر چه میرفت دیدم از مرکز شهر دور میشود وانقدر مارا کوچه پس کوچه برد که دوستان هم متوجه شدند من چنین جایی خانه اجاره نمیکنم. اما انها هم مثل من حرفی نزدند تا اینکه رسیدیم به ان خانه ؛ خانه ای بود چند منظوره ؛ یک طرفش منقل بزرگ کباب تو حیاط گذاشته بود ؛ یک طرف حالتی مثل رستوران داشت . منتظر شدیم تا کلید بیاورند بعد فهمیدیم داخل همین محوطه در طبقه دومی که با پله رفتیم یک سویت بود که نه تنها چنگی به دل نمیزد بلکه خیلی هم گران میگفت. میگفت ماهی 500 دلار . ما که دنبال چنین حرفی بودیم وبرای اینکه نخواهیم چنین جایی بنشینیم گفتیم 200 دلار . طرف جا خورد وصرف نظر کردیم .طرف هم دید که معامله ای صورت نمیگیرد گفت اگه از ان پشت برید میرسید به خیابون وتاکسی گیرتون میاد ؛ اینهم یک جور پذیرایی از مهمان ومشتری بی سود بود .ما هم سوار تاکسی شدیم وبرگشتیم دم در هتل پایتخت .

از انموقع تا ساعت دو نیم یکریزتلفن میزدیم . دوستان کوتاهی نکردند وبه خیلی جاها زنگ زدند تا بالاخره گفتند سمت دام پی چت که منطقه خوبی در مرکز شهر ونزدیک خیابان رودکی است خانه ای یک خوابه هست. بلافاصه بعد از چند دقیقه انجا بودیم صاحب خانه امد وخانه مورد پسند قرار گرفت همه چیزش مناسب بود. یک اطاق با هالی جمع جور با اشپزخانه ای جمع جور ویک راهرو کوچک وکمد بندی اشپزخانه و وسایل اندکی برای اشپزی.  به نظرم خوب بود وقبول کردم وبعد از نیم ساعت رفتم وسایلم را از هتل گرفتم وبه اتفاق دوستان نقل مکان کردم .

بعد از نقل مکان هرسه نفرمان گرسنه شده بودیم ؛ محمد که این مناطق را خوب میشناخت یک رستوران خوب ونه چندان گران معرفی کرد وجاتون خالی نشستیم ونوشیدیم وچند نمونه غذای تاجیکی از منتول گرفته تا دوپیازه گوشت قرمه ومرغ بریان خوردیم .

بعد از ان به اتفاق دوستان برگشتیم به خانه ای که اجاره کرده بودم .باید قرارداد مینوشتیم . در تاجیکستان  شما هرجایی که خانه اجاره کردید باید با قرارداد باشد وگرنه مشکلات قانونی برایتون پیش میاد وبه شما گیر میدهند . صاحب خانه که زن بسیار با شخصیت وجا افتاده ای بود به اتفاق یکنفر که این برگه را تنظیم کرده بود امد و یک نسخه از قرارداد به ما داد ونسخه دیگر نزد خودش نگهداشت  قرارداد ما یک ماه ونیمه بود وضمن پرداخت اجاره خانه باید پول برق نیز میدادم اما اب با صاحب خانه بود .چون در سفر قبلی هم این نوع قرار داد دیده بودم با مفاد ان اشنا بودم سه مورد اساسی داشت  . اول :  نباید سروصدای زیاد داشته باشید  دوم :  نباید مزاحم اسایش همسایگان باشید سوم :  تمام وسایل خانه مسئولش شما هستید پس اول چک  کنید وهرچیزی خراب کردید یا شکستید هزینه اش باید بپردازید یا مشابه انرا بیاورید . وتوضیح دادند اگر مشکلی  در رابطه با خانه برایتان پیش امد با من تماس بگیرید و در را بر روی هرکسی که نمی شناسید باز نکنید وگفتند افرادی می ایند و میگویند خانه شما را تمیز میکنیم مواظب باشید چون بعضی ها هستند که امکان دارد ادم های خوبی نباشند .

تو ضیحات ایشان ومتن قرارداد کاملا درست وخوب بود . ایشان رفتند ومن به اتفاق دوستان نشستیم وکلی از اینجا وانجا تا پایان شب حرف زدیم محمد که فردی دنیا دیده بود وحداقل 15 کشور دنیا رفته بود حکایت های زیادی داشت .قبول کردم که چه بهتر بیایید

عکس های این بخش را اینجا ببینید

 منطقه صد برگ جنب هتل پایتخت 

 میدان صدرالدین عینی مقابل هتل پایتخت 

 

 غذای محلی منتو با سالاد وماست چکیده ونان محلی 

 دوستان محمد وسامان در رستوران 

 

ادامه دارد 

.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 23:26

افزایش پرواز- بار و مسافر فرودگاه لارستان

زمان انتشار: 22 اسفند 1394 ساعت 15:51:22

براساس آمارمنتشره ازسوی معاونت برنامه ریزی ونظارت شرکت فرودگاههای کشور فرودگاه لارستان در11 ماهه اول سال 94 نسبت به مدت مشابه سال قبل به لحاظ تعداد پرواز7 درصد،تعدادمسافرجابه جا شده 12 درصد ودربحث جابجایی بار15درصد رشد داشته است.

به گزارش صحبت طبق این آماردر این مدت با انجام ( 1736 ) پرواز ازاین فرودگاه ( 140097 )نفرمسافر و(3/299/936 ) کیلوگرم بار جابجا شده است.

 ازمجموع کل پروازها 1438 پرواز خارجی به مقاصد دبی – کویت – قطر وشارجه و298پروازداخلی به مقصد تهران توسط شرکتهای هواپیمایی ایران ایر – فلای دبی وایرعربیا صورت پذیرفته است.

براین اساس فرودگاه لارستان درحال حاضر به لحاظ تعداد پروازهای خارجی پس از فرودگاه های امام خمینی – مشهد – شیراز – اصفهان – وتبریز و بالاتراز15 فرودگاه بزرگ کشور در رتبه ششم قرارگرفته است.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 23:26

گيلان 

در آخرين سه‌شنبه سال، در گيلان هم مانند ساير استان‌ها آيين‌هاي خاصي اجرا مي‌شود.

در شب چهارشنبه‌سوري، اسپند و كندر و گلاب و شمع حتما بايد در خانه باشد.

اسپند و كندر را دود مي‌كنند، گلاب را به صورت خود مي‌زنند و شمع را به نيت روشنايي روشن مي‌كنند..
گيلاني‌ها خاكستر آتش‌افروز شب چهارشنبه‌سوري را صبح چهارشنبه پاي درخت‌ها مي‌ريزند و معتقدند كه درخت ها بارور مي‌شوند و كساني كه قصد زيارت اماكن متبركه را دارند به نيت سفر از خانه خارج مي‌شوند.

آجيل مخصوص چهارشنبه سوري هم كه در همه جاي ايران مرسوم است، فسلفه عميقي دارد. اجزاء اين آجيل رنگارنگ و زيبا همه از دانه‌هاي خودردني و رستني‌هايي است كه بيش از هزاران سال پيش از زمين و طبيعت مي‌گيرد. در واقع مجموعه آجيل چهارشنبه سوري طبقي است آراسته از هدايا و دهش‌هاي خاك كه رابطه انسان و طبيعت را تاييد و تاكيد مي‌كند.

در بسياري از ايل‌ها و نيز در نقاط كوهستاني ايران از جمله دهكده‌هاي كوهستاني گيلان و مازندران كه به آداب و سنن ايرانيان باستان دلبستگي بيشتري دارند، در استقبال از سال نو، مراسم آتش‌افروزي را در شب چهارشنبه برگزار مي‌كنند. دور ريختن وسيله‌هاي كهنه و فرسوده زندگي در قريب باتفاق مناطق ايران معمول است. رسم كوزه شكستن يا كوزه پرت كردن به كوچه به نيت دور كردن بلا در همه ايران عموميت دارد.

در گيلان دخترانِ دم‌بخت را غروب چهارشنبه‌سوري با جارو مي‌زنند و از خانه بيرون مي‌اندازند به اين اميد كه تا سال بعد ازدواج كنند.

مازندران

رسم چهارشنبه‌سوري در مازندران با برپايي هفت بوته‌ي آتش به نشانه‌ي هفت فرشته و امشاسپند اجرا مي‌شود و مردم باور دارند كه آتش تطهيركننده است و بدي و مرگ را مي‌سوزاند.

مردم مازندران سرخي آتش را نشانه‌ي سلامت و گرمايش را زندگي بخش مي‌دانند.

مردم در هنگام پريدن از آتش با اين عبارت‌ها با آتش سخن مي‌گويند: ”زردي من از تو، سرخي تو از من، سرخي آتش مال ما، زردي ما مال شما، چهارشنبه‌سوري مي‌كنيم، سينه بلوري مي‌كنيم. گل چهارشنبه سوري، درد و بلا رو ببري” سپس آش “چهل گياه” مي‌پزند كه دوا و درمان است. صداي برخورد قاشق و كاسه نيز نشان دهنده‌ي شروع مراسم قاشق‌زني است و دختر و پسر با پوشيدن چارقد و چادر در كوچه‌ها قاشق‌زني مي‌كنند و مي‌گويند: ”اي اهل محل، اهل در اين منزل شگون امشب است، هديه بريزيد داخل پيمانه و كاسه”.

وي ادامه داد: در هنگام غروب دختران دم بخت به كوچه‌ها مي‌روند و در پشت پنجره يا دكه‌ي كسب فال گوش مي‌ايستند تا ببينند پدري با دخترش چه مي‌گويد، آن سخن را به فال خوب يا بد ازدواج خود تعبير مي‌كنند.

استان مرکزي 

يكي از آيين‌هاي ايراني كه ساليان بسيار طولاني در قلمرو فرهنگي ايران برگزار شده است، آيين چهارشنبه‌سوري است؛ به عبارت ديگر گستره برگزاري جشن چهارشنبه‌سوري، حوزه حضور فرهنگ ايراني را نشان مي‌دهد.

در بسياري از روستاهاي استان مركزي رسم بر اين است كه جواناني كه نامزد دارند از روي بام خانه دختر، شال خود را پايين مي‌اندازند و دختران در گوشه شال، شيريني و تخمه مي‌پيچند. اين رسم را شال‌اندازي مي‌گويند. از ديگر رسم‌هاي چهارشنبه سوري، مراسم قاشق زدن است كه مردم و بعضا كودكان كاسه و قاشق را به هم كوبيده و در پشت در نهان مي‌شوند و صاحبخانه نيز تخم‌مرغ يا تنقلاتي داخل كاسه مي‌گذارد. 

آشتيان 

در آشتيان از توابع استان مركزي، مرسوم است كه كوزه‌اي خالي را از بالاي بام در شب چهارشنبه سوري به پايين مي‌اندازند. اهالي اين كار را به اين نيت انجام مي‌دهند كه قضا و بلاي خانه و اهل آن با شكستن كوزه از خانه بيرون برود.
از ديگر رسم‌هايي كه در شب چهارشنبه سوري در آشتيان مرسوم است، رسم قاشق زني است كه در اين رسم عمدتا دختران، چادري به سر كرده و بر در خانه اهالي محل رفته و با قاشق به كاسه مي‌كوبند. صاحب خانه كه مقصود آنان را خوب مي‌داند، به آنها آجيل و شيريني‌ مي‌دهد.
فالگوش ايستادن به وسيله دختران دم بخت نيز در غروب چهارشنبه سوري بين اهالي آشتيان مرسوم است.

آذربايجان 

خريد چهارشنبه آخر سال ازجمله سنت‌هاي قديمي مردم تبريز در اين روز محسوب مي‌شود.
كودكان نيز چهارشنبه سوري را به خاطر ترقه‌ها، آتش ‌افروختن‌ها و خريدهايش دوست دارند. چرا كه بخشي از خريد سنتي اين روز مخصوص كودكان مي‌باشد و مردم براي بچه‌هاي خود اسباب‌بازي مي‌خرند. پسربچه‌ها به خريد (ماشون) ماشين اسباب‌بازي و تفنگ علاقه زيادي نشان مي‌دهند و اكثر دختر بچه‌ها اسباب بازي چهارشنبه آخر سال را “قولچاخ” يعني عروسك مي‌خرند.
خانم‌هاي خانه‌دار هم به خريد “آينا” و “دراخ” (يعني آيينه و شانه) و همچنين “سوپورگه” (يعني جارو) مي‌پردازند و مي‌خواهند سال جديد را با آيينه و جارو و شانه جديد آغاز كنند.

خريد آجيل چهارشنبه سوري از ديگر بخش‌هاي خريد سنتي اين روز در تبريز مي‌باشد. شهر تبريز كه به خاطر آجيل‌هاي متنوع و مرغوبش شهره است، براي اين روز سنتي نيز آجيل مخصوص را دارد.
«شال ساللاماق» يا «باجالئق» از جمله سنت‌هاي قديمي آذربايجاني‌ها در چهارشنبه‌ي آخر سال محسوب مي‌شود. برخي از جوانان و نوجوانان آذربايجاني با برداشتن شال يا توبره‌اي در چهارشنبه سوري خود را براي اجراي اين رسم قديمي آماده مي‌كنند و اغلب با تاريكي هوا به خانه‌ي دوست و آشنا و فاميل و حتي ديگران مي‌روند و شال خود را آويزان مي‌كنند؛ به طوريكه ديده نشوند. 
در گذشته اكثر خانه‌ها در سقف دريچه‌اي براي تهويه داشتند و معمولا شال از آن قسمت آويزان مي‌شد؛ تا صاحبخانه هديه‌اي را در آن بپيچد. اما امروزه اين رسم حالتي ديگر يافته است. براي مثال در را مي‌كوبند و وقتي صاحبخانه در را باز كرد بدون ديده شدن بخشي از شال را به داخل خانه در حاليكه‌ي گوشه‌ي شال را در دست دارند، در را به روي صاحب‌خانه مي‌بندند و بعد از گرفتن هديه شال را برداشته فرار مي‌كنند. 

هديه‌ گذاشته شده در داخل شال مي‌تواند چيزهاي مختلفي باشد كه از آن جمله مي‌توان به انواع شيريني و آجيل چهارشنبه سوري و ميوه و ... اشاره كرد. 
در شب چهارشنبه گروهي از جوانان در كوچه‌ها يا پشت‌بام منازل خود مخصوصا در روستاها اقدام به افروختن آتش مي‌كنند و سپس از روي آن پريده و مي‌گويند
”اتيل باتيل چارشنبه
بختيم آچيل چارشنبه
باش آغديم ديش آغديم
بوردا قالسين”

در همين شب گروهي از دختران دم بخت و آرزومند از روزنه بام‌ها يا كنار پنجره‌ها به فال گوش ايستاده و بعضي نيز بر سر چهار راه ها مي‌ايستند تا به صحبت‌هاي عابرين گوش داده و نيت و حاجت خود را با توجه به گفته‌هاي آن‌ها تفسير و تعبير نمايند.
صبح روز چهارشنبه دم دماي طلوع آفتاب مردم شهرها و روستاها از بزرگ گرفته تا افراد كوچك، دسته دسته بر سر انهار و چشمه‌سازها رفته و ضمن شادي و تركاندن ترقه سه يا هفت بار از روي آب مي‌پرند و براي خود در سال جديد آرزوي سلامتي مي‌كنند.
وي ادامه داد: گروهي نيز با اعتقاد بر اين كه آب‌ها هنگام تحويل سال از نو متولد مي‌شوند، كوزه‌هاي كهنه خود را شكسته و كوزه‌هاي تازه را با آب پر مي‌كنند تا بعدا در سال جديد به كنج اتاق‌ها بپاشند يا در مشك بريزند يا چايي دم كنند و به اين ترتيب ضمن دور كردن قضا و قدر الهي براي آنها در سال جديد مايه بركت باشد.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 23:26

گيلان 

در آخرين سه‌شنبه سال، در گيلان هم مانند ساير استان‌ها آيين‌هاي خاصي اجرا مي‌شود.

در شب چهارشنبه‌سوري، اسپند و كندر و گلاب و شمع حتما بايد در خانه باشد.

اسپند و كندر را دود مي‌كنند، گلاب را به صورت خود مي‌زنند و شمع را به نيت روشنايي روشن مي‌كنند..
گيلاني‌ها خاكستر آتش‌افروز شب چهارشنبه‌سوري را صبح چهارشنبه پاي درخت‌ها مي‌ريزند و معتقدند كه درخت ها بارور مي‌شوند و كساني كه قصد زيارت اماكن متبركه را دارند به نيت سفر از خانه خارج مي‌شوند.

آجيل مخصوص چهارشنبه سوري هم كه در همه جاي ايران مرسوم است، فسلفه عميقي دارد. اجزاء اين آجيل رنگارنگ و زيبا همه از دانه‌هاي خودردني و رستني‌هايي است كه بيش از هزاران سال پيش از زمين و طبيعت مي‌گيرد. در واقع مجموعه آجيل چهارشنبه سوري طبقي است آراسته از هدايا و دهش‌هاي خاك كه رابطه انسان و طبيعت را تاييد و تاكيد مي‌كند.

در بسياري از ايل‌ها و نيز در نقاط كوهستاني ايران از جمله دهكده‌هاي كوهستاني گيلان و مازندران كه به آداب و سنن ايرانيان باستان دلبستگي بيشتري دارند، در استقبال از سال نو، مراسم آتش‌افروزي را در شب چهارشنبه برگزار مي‌كنند. دور ريختن وسيله‌هاي كهنه و فرسوده زندگي در قريب باتفاق مناطق ايران معمول است. رسم كوزه شكستن يا كوزه پرت كردن به كوچه به نيت دور كردن بلا در همه ايران عموميت دارد.

در گيلان دخترانِ دم‌بخت را غروب چهارشنبه‌سوري با جارو مي‌زنند و از خانه بيرون مي‌اندازند به اين اميد كه تا سال بعد ازدواج كنند.

مازندران

رسم چهارشنبه‌سوري در مازندران با برپايي هفت بوته‌ي آتش به نشانه‌ي هفت فرشته و امشاسپند اجرا مي‌شود و مردم باور دارند كه آتش تطهيركننده است و بدي و مرگ را مي‌سوزاند.

مردم مازندران سرخي آتش را نشانه‌ي سلامت و گرمايش را زندگي بخش مي‌دانند.

مردم در هنگام پريدن از آتش با اين عبارت‌ها با آتش سخن مي‌گويند: ”زردي من از تو، سرخي تو از من، سرخي آتش مال ما، زردي ما مال شما، چهارشنبه‌سوري مي‌كنيم، سينه بلوري مي‌كنيم. گل چهارشنبه سوري، درد و بلا رو ببري” سپس آش “چهل گياه” مي‌پزند كه دوا و درمان است. صداي برخورد قاشق و كاسه نيز نشان دهنده‌ي شروع مراسم قاشق‌زني است و دختر و پسر با پوشيدن چارقد و چادر در كوچه‌ها قاشق‌زني مي‌كنند و مي‌گويند: ”اي اهل محل، اهل در اين منزل شگون امشب است، هديه بريزيد داخل پيمانه و كاسه”.

وي ادامه داد: در هنگام غروب دختران دم بخت به كوچه‌ها مي‌روند و در پشت پنجره يا دكه‌ي كسب فال گوش مي‌ايستند تا ببينند پدري با دخترش چه مي‌گويد، آن سخن را به فال خوب يا بد ازدواج خود تعبير مي‌كنند.

استان مرکزي 

يكي از آيين‌هاي ايراني كه ساليان بسيار طولاني در قلمرو فرهنگي ايران برگزار شده است، آيين چهارشنبه‌سوري است؛ به عبارت ديگر گستره برگزاري جشن چهارشنبه‌سوري، حوزه حضور فرهنگ ايراني را نشان مي‌دهد.

در بسياري از روستاهاي استان مركزي رسم بر اين است كه جواناني كه نامزد دارند از روي بام خانه دختر، شال خود را پايين مي‌اندازند و دختران در گوشه شال، شيريني و تخمه مي‌پيچند. اين رسم را شال‌اندازي مي‌گويند. از ديگر رسم‌هاي چهارشنبه سوري، مراسم قاشق زدن است كه مردم و بعضا كودكان كاسه و قاشق را به هم كوبيده و در پشت در نهان مي‌شوند و صاحبخانه نيز تخم‌مرغ يا تنقلاتي داخل كاسه مي‌گذارد. 

آشتيان 

در آشتيان از توابع استان مركزي، مرسوم است كه كوزه‌اي خالي را از بالاي بام در شب چهارشنبه سوري به پايين مي‌اندازند. اهالي اين كار را به اين نيت انجام مي‌دهند كه قضا و بلاي خانه و اهل آن با شكستن كوزه از خانه بيرون برود.
از ديگر رسم‌هايي كه در شب چهارشنبه سوري در آشتيان مرسوم است، رسم قاشق زني است كه در اين رسم عمدتا دختران، چادري به سر كرده و بر در خانه اهالي محل رفته و با قاشق به كاسه مي‌كوبند. صاحب خانه كه مقصود آنان را خوب مي‌داند، به آنها آجيل و شيريني‌ مي‌دهد.
فالگوش ايستادن به وسيله دختران دم بخت نيز در غروب چهارشنبه سوري بين اهالي آشتيان مرسوم است.

آذربايجان 

خريد چهارشنبه آخر سال ازجمله سنت‌هاي قديمي مردم تبريز در اين روز محسوب مي‌شود.
كودكان نيز چهارشنبه سوري را به خاطر ترقه‌ها، آتش ‌افروختن‌ها و خريدهايش دوست دارند. چرا كه بخشي از خريد سنتي اين روز مخصوص كودكان مي‌باشد و مردم براي بچه‌هاي خود اسباب‌بازي مي‌خرند. پسربچه‌ها به خريد (ماشون) ماشين اسباب‌بازي و تفنگ علاقه زيادي نشان مي‌دهند و اكثر دختر بچه‌ها اسباب بازي چهارشنبه آخر سال را “قولچاخ” يعني عروسك مي‌خرند.
خانم‌هاي خانه‌دار هم به خريد “آينا” و “دراخ” (يعني آيينه و شانه) و همچنين “سوپورگه” (يعني جارو) مي‌پردازند و مي‌خواهند سال جديد را با آيينه و جارو و شانه جديد آغاز كنند.

خريد آجيل چهارشنبه سوري از ديگر بخش‌هاي خريد سنتي اين روز در تبريز مي‌باشد. شهر تبريز كه به خاطر آجيل‌هاي متنوع و مرغوبش شهره است، براي اين روز سنتي نيز آجيل مخصوص را دارد.
«شال ساللاماق» يا «باجالئق» از جمله سنت‌هاي قديمي آذربايجاني‌ها در چهارشنبه‌ي آخر سال محسوب مي‌شود. برخي از جوانان و نوجوانان آذربايجاني با برداشتن شال يا توبره‌اي در چهارشنبه سوري خود را براي اجراي اين رسم قديمي آماده مي‌كنند و اغلب با تاريكي هوا به خانه‌ي دوست و آشنا و فاميل و حتي ديگران مي‌روند و شال خود را آويزان مي‌كنند؛ به طوريكه ديده نشوند. 
در گذشته اكثر خانه‌ها در سقف دريچه‌اي براي تهويه داشتند و معمولا شال از آن قسمت آويزان مي‌شد؛ تا صاحبخانه هديه‌اي را در آن بپيچد. اما امروزه اين رسم حالتي ديگر يافته است. براي مثال در را مي‌كوبند و وقتي صاحبخانه در را باز كرد بدون ديده شدن بخشي از شال را به داخل خانه در حاليكه‌ي گوشه‌ي شال را در دست دارند، در را به روي صاحب‌خانه مي‌بندند و بعد از گرفتن هديه شال را برداشته فرار مي‌كنند. 

هديه‌ گذاشته شده در داخل شال مي‌تواند چيزهاي مختلفي باشد كه از آن جمله مي‌توان به انواع شيريني و آجيل چهارشنبه سوري و ميوه و ... اشاره كرد. 
در شب چهارشنبه گروهي از جوانان در كوچه‌ها يا پشت‌بام منازل خود مخصوصا در روستاها اقدام به افروختن آتش مي‌كنند و سپس از روي آن پريده و مي‌گويند
”اتيل باتيل چارشنبه
بختيم آچيل چارشنبه
باش آغديم ديش آغديم
بوردا قالسين”

در همين شب گروهي از دختران دم بخت و آرزومند از روزنه بام‌ها يا كنار پنجره‌ها به فال گوش ايستاده و بعضي نيز بر سر چهار راه ها مي‌ايستند تا به صحبت‌هاي عابرين گوش داده و نيت و حاجت خود را با توجه به گفته‌هاي آن‌ها تفسير و تعبير نمايند.
صبح روز چهارشنبه دم دماي طلوع آفتاب مردم شهرها و روستاها از بزرگ گرفته تا افراد كوچك، دسته دسته بر سر انهار و چشمه‌سازها رفته و ضمن شادي و تركاندن ترقه سه يا هفت بار از روي آب مي‌پرند و براي خود در سال جديد آرزوي سلامتي مي‌كنند.
وي ادامه داد: گروهي نيز با اعتقاد بر اين كه آب‌ها هنگام تحويل سال از نو متولد مي‌شوند، كوزه‌هاي كهنه خود را شكسته و كوزه‌هاي تازه را با آب پر مي‌كنند تا بعدا در سال جديد به كنج اتاق‌ها بپاشند يا در مشك بريزند يا چايي دم كنند و به اين ترتيب ضمن دور كردن قضا و قدر الهي براي آنها در سال جديد مايه بركت باشد.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت: 15:13

افزایش پرواز- بار و مسافر فرودگاه لارستان

زمان انتشار: 22 اسفند 1394 ساعت 15:51:22

براساس آمارمنتشره ازسوی معاونت برنامه ریزی ونظارت شرکت فرودگاههای کشور فرودگاه لارستان در11 ماهه اول سال 94 نسبت به مدت مشابه سال قبل به لحاظ تعداد پرواز7 درصد،تعدادمسافرجابه جا شده 12 درصد ودربحث جابجایی بار15درصد رشد داشته است.

به گزارش صحبت طبق این آماردر این مدت با انجام ( 1736 ) پرواز ازاین فرودگاه ( 140097 )نفرمسافر و(3/299/936 ) کیلوگرم بار جابجا شده است.

 ازمجموع کل پروازها 1438 پرواز خارجی به مقاصد دبی – کویت – قطر وشارجه و298پروازداخلی به مقصد تهران توسط شرکتهای هواپیمایی ایران ایر – فلای دبی وایرعربیا صورت پذیرفته است.

براین اساس فرودگاه لارستان درحال حاضر به لحاظ تعداد پروازهای خارجی پس از فرودگاه های امام خمینی – مشهد – شیراز – اصفهان – وتبریز و بالاتراز15 فرودگاه بزرگ کشور در رتبه ششم قرارگرفته است.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت: 13:03

 

 

 

 سفرنامه  

دوبارگی سفر به کشور تاجیکستان

نغز و ساز ؛ خفه و زیق

این کلمات متدوال در احوالپرسی های روزمره مردم تاجیکستان است .کلمات نغز وساز به معنی خوب وخوش  و خفه وزیق به معنای ناراحت وغمگین می باشد.خوشی و ناراحتی دو کفه ترازوی زندگی همه ملت های جهان است  اما کم وزیاد دارد . .

مطمئنا برای شما هم پیش امده که درهر سفری به جایی که برای اولین بار رفته اید جذابیت بیشتری داشته تا سفر بعدی به ان دیار . حالا میخواهد این دیار دوربوده باشد  یا نزدیک باشد اما همانگونه که شما نیز اگر تجربه کرده باشید در سفرهای بعدی به نکات ومواردی برخورد میکنید که امکان دارد در سفر قبلی یا انرا ندیده باشید یا اینکه اهمیت چندانی در سفر قبل برای ان قائل نشدید

سفر دوم من به کشور تاجیکستان که برای حضور در همایش شاعران سرشناس انجا که قبل از نوروزبرگزار میشد  ونیز چاپ کتاب سفرنامه سال گذشته به زبان تاجیکی وخط سرلیک بود  از روز سه شنبه  2.2.2016ساعت 22 بوقت دبی با هواپیمای فلای دبی شروع شد این بار بر خلاف دفعه قبل که استرس پرواز داشتم اصلا چنین استرسی نداشتم واین برای خود من خیلی تعجب اور شده بود چون قبلا در هر سفری که با هواپیما میرفتم این استرس را داشتم هنوز دلیل بر طرف شدن این استرس را نفهمیدم ایا به خاطر این بود که انشب شام نخوردم یا اینکه به جای شناخته شده ودلبخواهی میرفتم

قبل از سوار شدن چیزی که کمی برایم تعجب اور شد در سالن انتظار قبل از سوار شدن به هواپیما بود.  گیت (دروازه)1 که محل پرواز ما بود پر از ادم هایی بود که شباهت خیلی کمتری به مسافران تاجیک در سفر قبلی داشتند  . اکثر ادم ها یا لباس محلی پوشیده بودند یا اینکه ریش بلندی داشتند . کنار یکی از انها نشستم گفتم ببخشید اکه جان (برادر جان )شما امده بودید دبی .گفت نه ما داریم از سفر مکه می ائیم وحج عمره رفته بودیم .انموقع بود که متوجه شدم این تغئیرات به خاطر سفر به مکه وحج بوده است . بر خلاف دفعه قبلی تمایلی به گپ وگفتگو نداشتند احتمالا خسته بودند یا از شکل وحالات من خوششان نیامده بود خدا داند .

چندی نگذشت که سوار هواپیما شدیم  ؛ من کنار پیرمرد خوش چهره ای که کنار پنجره نشسته بود نشستم . یک افغانی که بعد فهمیدم معلم است در صندلی دیگر بود ومن وسط اینها نشسته بودم . مسئول کنترل صندلی ها امد نزد ما ؛ گویا یکی از مسافران اعتراض داشت که پیرمرد ما سر جای خودش نیست .به او گفتند که کارت پروازنت نشان بده ؛ فهمیدیم که ایشان ده صندلی عقب تر جایشان است ؛ خدمه پروازی هر چه اصرار کرد که پدر جان بروید سر جایتان؛ اصلا گوشش بدهکار نبود وگفت من از اینجا تکان نمی خورم اگر شما دوست دارید بروید ان صندلی بنشینید. جوان که یک تاجیکی تحصیل کرده بود با وقار تمام قبول کرد ورفت ده صندلی عقبتر نشست . پیرمرد سرسخت ولج بازی بود اما خوش چهره هم بود وبه دل ادم می نشست .

هواپیما با ده دقیقه تاخیر پروازکرد. در فلای دبی خبری از پذیرایی نیست ؛ کالسکه نوشابه ومواد غذایی کوچک چند باری رفت وبرگشت وچون باید بابت انها پول میدادی مشتری چندانی پیدا نکرد ؛هر چند من انقدر گلویم خشک شده بود که وسط های پرواز رفتم قسمت اخر ویک قهوه سفارش دادم و خداوکیلی خیلی خوب چسپید .

پیرمرد که 7 فرزند دختر وپسر داشت وبچه هاشو زن وشوهر داده بود در کولاب(ناحیه ای در قسمت جنوبی تاجیکستان ونیز نام شهری با این اسم )  زندگی میکرد وزندگی اش از طریق کشاوزی بود پیرمرد نیم ساعت بعد خوابید وتا نیم ساعت قبل از رسیدن بیدار نشد .من دیدم که راه طولانی است وخبری از خواب هم نیست گردنم را به سمت چپ برگرداندم وشروع به صحبت با معلم افغانی کردم .

اقای عتیق الله از اهالی شهر کابل افغانستان بود چندین سال در پاکستان درس خوانده بود واکنون بعنوان فرد فعال در ان جی او فعالیت انساندوستانه برای موسسه غیرانتفاعی جهت اموزش وپرورش کودکان افغانستان کار میکرد.عتیق الله میگفت هئیت فعالی هستند وبا سازمانهای بین المللی همچون یونسکو ویونسف همکاری دارند .ادم مطلع ودلسوزی به نظر می امد . مطمئنا کار سختی داشتند ؛ انهم کار کردن در افغانستان با ان جنگ وجدالی که روزانه هست وبا جریانات تروریستی وافراطی که حقی برای تحصیل قائل نیستند ومرتب معلمان ودبیران مورد اذیت وازار خشک اندیشان افراطی قرار میگیرند . به او گفتم که کار شما از نبرد مسلحانه برای توسعه وپیشرفت مملکتاتان مهم تر است وباید بدان ارج نهاد . گفت بله خیلی مهم است که مردم اگاهی بیابند ودر سرزمینم دانش اموزان درس بخوانند .اما خیلی ها به اهمیت وارزش گذاری ان واقف نیستند واین کار مارا دو چندان سخت تر میکند

اقای عتیق برای یک همایش در حوزه اموزش وپرورش که قرار بود در شهر دوشنبه با حضور افرادهای دیگری نیز برگزار شود به تاجیکستان امده بود و محل اقامت انها در هتل گران قیمت سرنا در شهر دوشنبه بود واین برای من کمی سوال ایجاد شد که حضور این افراد شاید هزینه بر باشد اما بخودم گفتم ادمی که این همه در کشورش محنت وسختی میکشد چه اشکال دارد که حداقل دوروز در یک هتل خوب زندگی واستراحت کند هرچند که امثال او برای تفریح واستراحت نیامده بودند .

با عتیق راجع به خیلی از مسایل افغانستان صحبت کردیم ازتوطئه کشورهای مختلف که نمی خواهند افغانها ارامش داشته باشند تا حوزه اقتصاد و وضعیت راه وترابری وتوسعه ای که کج دار ومریض پیش می رود . سرگرم صحبت بودیم که  اعلام کردند تا دقایقی دیگر در فرودگاه دوشنبه به زمین خواهیم نشست.  زمانی که هواپیما بزمین نشست چهارشنبه 3.2.2016ساعت دو نیم  نیمه شب بوقت تاجیکستان بود .

3.2.2016چهارشنبه

چند دقیقه ای طول کشید تا رسیدیم به قسمت چکینگ(بررسی)  پاسپورت ولی من باید قبل از چکینگ میرفتم وقسمت روادید تا ویزا بگیرم . برای یرانیها از هرکجا بیایند به تاجیکستان در فرودگاه به انها ویزا میدهند ودر پاسپورت شما ویزا میزنند؛  از 15 روز تا 45 روز . وقتی به ان باجه مراجعه کردم انتظار داشتم ان ادمی که سفر قبلی انجا بود باشد ؛ اما نبود وجوان خوش تیپ وکم حوصله تری انجا بود ؛ پاسپورتم دادم وگفتم ویزا میخواهم ؛ او هم دو برگه داد دست من گفت پرش کن . دیدم اگه عقاب تیز بین هم بودم نمی توانستم این کلمات ریز را بخوانم ؛ به او گفتم من عینکم همراهم نیست وداخل کیف است اگر میشود شما پر کنید ؛ اول کمی تلخی کرد اما بعد انرا پر کرد وداد تحویل من و35 دلار گرفت وگفت برای 15 روز بعد به فلان جا برای تمدید مراجعه کن ؛ از حرفاش خوب نفهمیدم کجا باید مراجعه کنم به خودم گفتم تازه روز اول است وتا یک ماه کلی وقت دارم که بپرسم . از ایشان تشکر کردم وراهی شدم . در قسمت چکینک سریعا چک  شدم ورفتم قسمت بار چمدانم امده بود انرا گرفتم وامدم بیرون . دیدم دم در استقبال کنندگان غلغه است فهمیدم که فک وفامیل حجاج هستند که از همه جای تاجیکستان به خودشان زحمت دادند وتا ساعت دونیم شب منتظر بودند تا حاجیان از سفر بیایند . از داخل محوطه فرودگاه بیرون امدم  ورسیدم به جایی که راننده های تاکسی منتظر شکار مسافر بودند .

راننده تاکسی گفت کجا میری گفتم هتل وگفتم منو یک هتل ببر که برای یک یا دوروز باشد وچون دفعه قبلی امده بودم با وضعیت هتل های انجا اشنا بودم . راننده گفت حاضر (این کلمه زیاد در حرف وگفت های مردم تاجیکستان میشنوید ومعنای باشد واماده هستم هم میدهد ) تاکسی حرکت کرد تا رسیدیم به یک هتلی که خودش میگفت با طرف اشناست ونغز وخوب است ؛  من هم گفتم حاضر پس برو.  وقتی رسیدیم دیدم توی یک پس کوچه است شاید شما برای بار اول ندانید اما من می دانستم که  بعضی از رانندگان نوعی پاداش از این هتل ها میگیرند تا مسافر به انجا ببرند . به اتفاق راننده  رفتم بالا اول راجع به قیمت صحبت کردیم گفت 70 دلار برای یک شب ؛ دیدم فایده ای ندارد به راننده گفتم منو ببر هتل پایتخت که سال گذشته هم انجا بودم ؛ راننده قبول کرد ساعت 3ه شب بود ومسئول پذیرش خواب بود بالاخره چند بار صدایش کردیم تا امد .نوبت دار خانمی بود که سال گذشته هم انوقت شب انجا بود  خانمی در حدود 65 ساله که شیف شب کارش بود. بعد از کمی صحبت منو شناخت گفتم برای یک شب هتل میخواهم گفت 40 دلار بالاخره سر 35 دلار توافق کردیم پول را دادم وراننده کمک کرد تا من چمدان و وسایلم را به داخل اطاق ببرم اطاق روبه خیابان پنجره داشت  7 دلار دادم به راننده تاکسی وازاو تشکر کردم .

هوای اطاق سرد بود گرم کن ها را روشن کردم و چرخی داخل اطاق و دستشویی وتوالت زدم. شیشه در حمام شکسته بود وتوالت هم روز وحال خوبی نداشت بی شیر اب وبا دستمال توالت.  تا صبح چیزی نمانده بود گرفتم خوابیدم وصبح زود ساعت 7 از خواب بیدار شدم هوای خیلی خوبی بود امدم پائین وبرگه خوردن صبحانه را از پذیرش هتل گرفتم ؛صبحانه هر چه بود و بخواهی مجانی بود . هوا این موقع صبح سرد بود صبحانه شیر برنج و کالباس و تخم مرغ داشتند من ترجیح دادم تخم مرغ که کنار ان یک دانه سوسیس بود با نان محلی بخورم با اضافه چایی شیرین  ؛ صبحانه خوبی بود . بعد از صبحانه برگشتم داخل اطاقم میخواستم به دوستم که در شهر دوشنبه بود زنگ بزنم دیدم هنوز زود است وامکان دارد خواب باشد برای همین گرفتم دوساعتی دوباره خوابیدم ساعت 9 ونیم از خواب بیدار شدم یادم امد کارت تلفن ندارم وبرای زنگ زدن باید کارت اینجا داشته باشم از هتل پائین امدم  رفتم کارت تلفن خریدم وگذاشتم داخل موبایل .مغازه دار یک کارت مجانی هم بمن دادند قیمت کارت تلفن نسبت به سال گذشته ارزانتر شده بود . چند دقیقه بعد به دوست معرفی شده ام که تاکنون او را ندیده بودم زنگ زدم .

اقا سامان که ایرانی الاصل وبزرگ شده مشهد هستند نزدیک ده سال است که در تاجیکستان ودر شهر یاوان زندگی میکنند ایشان ا دوست مشترکمان اقای مهدی به من معرفی کرده بود.  قبل از پرواز دبی به تاجیکستان چند بار با هم تماس داشتیم .اول قرار شد موقع ورودم به شهر دوشنبه ایشان بیایند فرودگاه بعد که فهمیدم او باید نصف شب از شهر دیگری بیاید دنبال من تا فرودگاه ؛ اصلا صلاح ندانستم وگفتم خودم میرم هتل . از ایشان اصرار واز من انکار بالاخره قبول کردند که ایشان روز بعد بیایند هتل تا از انجا برویم دنبال خانه بگردیم .

اقا سامان به اتفاق  محمد یکی دیگر از هموطنان که ساکن شهر خنجد  هستند ساعت 10 ونیم صبح امدند. تا امدن ایشان  من از دکه روزنامه فروشی یک روزنامه که دران خانه های اجاره ای در ان اگهی میشود گرفتم وخودم به چند جا زنگ زدم بیشتر دو خوابه داشتند ودر جاهایی که دور از مرکز شهر بود بودند  نظرم نگرفت بعد از احوالپرسی واشنایی ومعرفی خودم به اتفاق دوستان سامان ومحمد دوباره روزنامه را مرور کردیم انها به چندین جا زنگ زدند تا بالاخره گفتند یکی هست که خانه دارد والان با ماشین میاید اینجا . نیم ساعت بعد انها امدند ؛ ما ماشین خودمان را همانجا رها کردیم وسوار ماشین انها شدیم.  هر چه میرفت دیدم از مرکز شهر دور میشود وانقدر مارا کوچه پس کوچه برد که دوستان هم متوجه شدند من چنین جایی خانه اجاره نمیکنم. اما انها هم مثل من حرفی نزدند تا اینکه رسیدیم به ان خانه ؛ خانه ای بود چند منظوره ؛ یک طرفش منقل بزرگ کباب تو حیاط گذاشته بود ؛ یک طرف حالتی مثل رستوران داشت . منتظر شدیم تا کلید بیاورند بعد فهمیدیم داخل همین محوطه در طبقه دومی که با پله رفتیم یک سویت بود که نه تنها چنگی به دل نمیزد بلکه خیلی هم گران میگفت. میگفت ماهی 500 دلار . ما که دنبال چنین حرفی بودیم وبرای اینکه نخواهیم چنین جایی بنشینیم گفتیم 200 دلار . طرف جا خورد وصرف نظر کردیم .طرف هم دید که معامله ای صورت نمیگیرد گفت اگه از ان پشت برید میرسید به خیابون وتاکسی گیرتون میاد ؛ اینهم یک جور پذیرایی از مهمان ومشتری بی سود بود .ما هم سوار تاکسی شدیم وبرگشتیم دم در هتل پایتخت .

از انموقع تا ساعت دو نیم یکریزتلفن میزدیم . دوستان کوتاهی نکردند وبه خیلی جاها زنگ زدند تا بالاخره گفتند سمت دام پی چت که منطقه خوبی در مرکز شهر ونزدیک خیابان رودکی است خانه ای یک خوابه هست. بلافاصه بعد از چند دقیقه انجا بودیم صاحب خانه امد وخانه مورد پسند قرار گرفت همه چیزش مناسب بود. یک اطاق با هالی جمع جور با اشپزخانه ای جمع جور ویک راهرو کوچک وکمد بندی اشپزخانه و وسایل اندکی برای اشپزی.  به نظرم خوب بود وقبول کردم وبعد از نیم ساعت رفتم وسایلم را از هتل گرفتم وبه اتفاق دوستان نقل مکان کردم .

بعد از نقل مکان هرسه نفرمان گرسنه شده بودیم ؛ محمد که این مناطق را خوب میشناخت یک رستوران خوب ونه چندان گران معرفی کرد وجاتون خالی نشستیم ونوشیدیم وچند نمونه غذای تاجیکی از منتول گرفته تا دوپیازه گوشت قرمه ومرغ بریان خوردیم .

بعد از ان به اتفاق دوستان برگشتیم به خانه ای که اجاره کرده بودم .باید قرارداد مینوشتیم . در تاجیکستان  شما هرجایی که خانه اجاره کردید باید با قرارداد باشد وگرنه مشکلات قانونی برایتون پیش میاد وبه شما گیر میدهند . صاحب خانه که زن بسیار با شخصیت وجا افتاده ای بود به اتفاق یکنفر که این برگه را تنظیم کرده بود امد و یک نسخه از قرارداد به ما داد ونسخه دیگر نزد خودش نگهداشت  قرارداد ما یک ماه ونیمه بود وضمن پرداخت اجاره خانه باید پول برق نیز میدادم اما اب با صاحب خانه بود .چون در سفر قبلی هم این نوع قرار داد دیده بودم با مفاد ان اشنا بودم سه مورد اساسی داشت  . اول :  نباید سروصدای زیاد داشته باشید  دوم :  نباید مزاحم اسایش همسایگان باشید سوم :  تمام وسایل خانه مسئولش شما هستید پس اول چک  کنید وهرچیزی خراب کردید یا شکستید هزینه اش باید بپردازید یا مشابه انرا بیاورید . وتوضیح دادند اگر مشکلی  در رابطه با خانه برایتان پیش امد با من تماس بگیرید و در را بر روی هرکسی که نمی شناسید باز نکنید وگفتند افرادی می ایند و میگویند خانه شما را تمیز میکنیم مواظب باشید چون بعضی ها هستند که امکان دارد ادم های خوبی نباشند .

تو ضیحات ایشان ومتن قرارداد کاملا درست وخوب بود . ایشان رفتند ومن به اتفاق دوستان نشستیم وکلی از اینجا وانجا تا پایان شب حرف زدیم محمد که فردی دنیا دیده بود وحداقل 15 کشور دنیا رفته بود حکایت های زیادی داشت .قبول کردم که چه بهتر بیایید

عکس های این بخش را اینجا ببینید

 منطقه صد برگ جنب هتل پایتخت 

 میدان صدرالدین عینی مقابل هتل پایتخت 

 

 غذای محلی منتو با سالاد وماست چکیده ونان محلی 

 دوستان محمد وسامان در رستوران 

 

ادامه دارد 

.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 192 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 21:08

 

هیات دولت نرخ‌‌های جدید جرائم‌ رانندگی را ابلاغ کرد (+جدول)

نرخ جرائمی همچون عبور از چراغ قرمز، سبقت غیرمجاز در راه‌های دوطرفه و تجاوز از سرعت‌مجاز در کلان‌شهر‌ها و مراکز استان‌ها و جاده‌های بین شهری و مناطق‌آزاد تجاری و صنعتی به ۲۰۰ هزار تومان افزایش یافت.

هیات‌ وزیران در پی ابطال مصوبه افزایش نرخ جرائم رانندگی از سوی دیوان عدالت اداری با تعدیل این نرخ‌ها، جدول جدید جرائم رانندگی را تصویب کرد.  
 
به گزارش عصرایران به نقل از ایلنا، هیات‌ وزیران در جلسه شانزدهم اسفندماه سال‌جاری به پیشنهاد وزارتخانه‌های دادگستری، کشور، راه و شهرسازی و نیروی انتظامی و به استناد مواد ۲۱ و ۲۲ قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی بخشی از کدهای جرائم رانندگی را اصلاح کرد.
 
براساس این مصوبه نرخ 41 عنوان جریمه اصلاح شده و سقف جرائم رانندگی به 400 هزار تومان افزایش یافته که هیات‌دولت مصوبه مورد نظر را از تاریخ 25 اسفندماه سال‌جاری لازم‌الاجرا کرده است.
 
بر این اساس نرخ جرائمی همچون عبور از چراغ قرمز، سبقت غیرمجاز در راه‌های دوطرفه و تجاوز از سرعت‌مجاز (بیش از ۳۰ کیلومتر بر ساعت) در کلان‌شهر‌ها و مراکز استان‌ها و جاده‌های بین شهری و مناطق‌آزاد تجاری و صنعتی به ۲۰۰ هزار تومان افزایش یافت.
 
همچنین نرخ ارتکاب‌ جرائمی همچون انجام حرکات‌نمایشی مانند دور زدن در جا و یا حرکت موتورسیکلت روی یک‌چرخ، حرکات مارپیچ، حرکت با دنده عقب در آزادراه‌ها و بزرگراه‌ها به ۱۵۰ هزار تومان، استفاده از تلفن‌همراه و یا وسایل‌ارتباطی مشابه در حین رانندگی و عدم رعایت مقررات حمل‌بار به 100 هزار تومان، عبور از محل‌ممنوع به 90 هزار تومان و عبور وسایل‌نقلیه غیرمجاز از خطوط ویژه به 80 هزار تومان افزایش یافته است.
 
براساس مصوبه دولت، رانندگی در حالت مستی و مصرف داروهای روان‌گردان و افیونی ۴۰۰ هزار تومان جریمه دارد و کنار این امر، مواردی همچون تجاوز به چپ از محور راست، دور زدن در محل ممنوع، نقص‌فنی موثر و یا نقص در سامانه‌ روشنایی در شب، حمل تیرآهن، ورق‌های فلزی و امثال آن بدون رعایت شرایط ایمنی و مقررات مربوط، نداشتن مجوز فعالیت راننده وسیله‌نقلیه عمومی و سبقت از سمت راست وسیله‌نقلیه دیگر در راه‌هایی که هر طرف رفت و برگشت فقط یک خط عبوری وجود دارد و یا با استفاده از شانه‌راه به 75 هزار تومان افزایش یافته است.
 
از سوی دیگر براساس مصوبه یاد شده جریمه عدم بارگیری صحیح و مهار ایمن محمولات 67 هزار و 500 تومان و عبور وسائل‌نقلیه از پیاده‌رو نیز مبلغ 65 هزار تومان جریمه به همراه دارد.
 
درخصوص ارتکاب تخلفاتی مانند رانندگی وسائل‌نقلیه عمومی بیش از زمان مجاز، عدم رعایت محدودیت‌های زمانی یا مکانی و یا شرایط مندرج در گواهینامه از قبیل استفاده از عینک، سمعک و یا تجهیزات خاص، عدم توجه به فرمان ایست و یا پرچم مراقبین عبور و مرور؛ محصلین و یا پلیس مدرسه، عدم رعایت فاصله طولی و عرضی با وسیله‌نقلیه جلویی و جانبی و تصادف ناشی از عدم توجه به جلو، توقف در ابتدا و انتهای پیچ‌ها، روی پل، داخل تونل، داخل یا حریم تقاطع‌های راه‌آهن، نداشتن پلاک جلو یا عقب و یا ناخوانا بودن آن، تجاوز از سرعت مجاز تا(30کیلومتر در ساعت)، عدم استفاده از کلاه‌ایمنی توسط راننده و سرنشین موتورسیکلت در حین رانندگی و عدم استفاده از کمبرند ایمنی توسط راننده یا سرنشینان وسیله‌نقلیه در حال حرکت در آزادراه‌ها، بزرگ‌راه‌ها و جاده ‌ها به 60 هزار تومان رسید.
 
براساس مصوبه جدید دولت، ارتکاب تخلفاتی همچون عدم رعایت حق‌تقدم عبور، حرکت نکردن وسائل‌نقلیه بین دو خط یا تغییر خط حرکت بدون رعایت مقررات مربوطه در معابر خط‌کشی شده و نداشتن گواهی معتبر معاینه فنی وسیله‌نقلیه مبلغ 50 هزار تومان جریمه به همراه دارد.   
 
همچنین جریمه قصور در به کار بردن علائم ایمنی هشدار دهنده حسب مورد در جلو، کنار و عقب وسیله‌نقلیه متوقف در سطح راه‌ها برابر ضوابط مربوطه، توقف وسائل‌نقلیه در حاشیه راه‌ها برای فروش‌کالا، نداشتن عاج مناسب در سطح اتکای لاستیک یا استفاده از لاستیک‌های فرسوده، رانندگی با وسیله‌نقلیه دودزا، نداشتن بارنامه یا صورت‌وضعیت مسافری در وسائل‌نقلیه عمومی و مغایرت مشخصات مسافر یا محموله با صورت وضعیت یا بارنامه صادر شده یا استفاده مکرر از یک بارنامه یا صورت وضعیت مبلغ 45 هزار تومان و عدم پرداخت عوارض مقرر در آزادراهها 30 هزار تومان جریمه دارد.
 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 159 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 18:33

ظهر پنجشنبه گذشته، حامد عطائی روزنامه نگار باسابقه اهل ارومیه در یکی از میادین اصلی شهر در حضور خانواده اش مورد ضرب و شتم افراد ناشناس قرار می گیرد. او در این حادثه از ناحیه گوش چپ دچار آسیب شدید پارگی پرده می شود.

خبر این اتفاق در شهر ارومیه محدود نماند و خیلی زود در سراسر ایران و حتی برخی رسانه های خارجی منتشر شد.

مدیرمسؤول سایت خبری تحلیلی آینانیوز معتقد است حمله و ضرب و شتم وی با انگیزه های سیاسی جریانهای و افراد رقیب انتخاباتی کاندیدای مورد حمایت او و رسانه تحت مدیریتش انجام گرفته است.

* از حادثه بگویید. چطور شد برایتان این اتفاق افتاد؟

- خب من خبرنگاری هستم که علاوه بر وظایف صنفی معمولا در ایام انتخابات فعال تر می شوم و این هم طبیعی است. طبیعی است که موضع گیری های سیاسی یا انتشار یک سری اخبار در این ایام به مذاق افراد یا برخی گروهها خوش نیاید. 

پیش از شروع هر بحثی این نکته را یادآور می شوم که بنده در این ایام سعی کردم هیچ مطلبی را در جهت مسیر منفی دادن به روند انتخابات درپیش نگرفتم. درست است مواضعی شخصی نسبت به جریان فکری و کاندیدا و کاندیداهای محبوبم داشتم ولی این موضوع سبب نمی شد که نسبت به دیگر کاندیداها یا جریانات رویکردی تخریبی یا انتقادی درپیش بگیرم. چراکه به هرحال هرحرکتی از جانب بنده منتسب به جریانی میشد که خودم را طرفدارش می دانستم.

همین جا هرگونه اظهارنظر راجع به هویت آمرین این حادثه را به اظهارنظر مراجع رسمی و قضایی منوط می کنم. هرچند برای من هویت عاملین کاملا روشن و شفاف است.

* ماجرا را شرح می دهید؟

- بله. پنجشنبه گذشته بود. حوالی ظهر. بعد از کلی تماس مشکوک از جانب یک فرد مجهول الهویه که اصرار داشت خودش را کارمند بانک و علاقمند به قلم و رسانه من معرفی کند دعوت شدم برای دیداری حضوری در یکی از خیابانهای اصلی شهر. ایشان سه روز مداوم با بنده تماس می گرفت و ابراز علاقمندی می کرد برای ملاقات حضوری با بنده.
به دلیل شرایط حساس و خطرناکی که بر فضای انتخابات اورمیه سایه انداخته برای ملاقات در محل های خلوت و سربسته احتیاط می کردم. پذیرفتم که در میدان اصلی شهر، یعنی میدان انقلاب(ایالت) با ایشان به صورت سرپایی گفتگوی کوتاهی داشته باشیم. 

قرارمان را با ایشان برای ساعت 14 ظهر فیکس کردیم. من ماشینم را در خیابان مجاور خیابان شهید کشتگر(دانش) پارک کردم. درحالیکه همسرم و دو دخترم در ماشین بودند. از خودرو پیاده شدم و به سمت محل قرار حرکت کردم. 
با شخص تماس گیرنده تماس گرفتم و جویای محل شان شدم. گفت همین الان از بانک خارج می شوم. برای خودم هم مشکوک بود این وضعیت. ولی چون طرف با رویی باز و صمیمانه بامن مواجه شد قدری از استرس و نگرانی ام کاسته شد. طرف ابتدائاً از من در مورد مواضع انتخاباتی ام سوال کرد و اینکه مطالبی که در سایت یا کانال شخصی ام راجع به دو سه نفر از کاندیداها نوشته بودم. مدام هم تاکید می کرد که این مطالب تخریبی است و متهمم می کرد به اینکه سه کاندیدای بخصوص را تخریب کرده ام.

من هم چون حرفهایش را منطقا مردود می دانستم تاکید می کردم که برداشت شما اشتباه است و اینها تحلیل ها و اخباری است که طبق وظیفه ذاتی اطلاع رسانی بنده است و اگر تخصص لازم را ندارید اظهار نظر نکنید.

حین صحبتهای من و این مرد متوجه شدم که پیرامون من دارد کم کم مشکوک می شود. عده ای به ما دوتا نزدیک شدند. چند خودرو با سرعت وارد خیابان شدند. یکی دو نفر از نقاط مختلف شروع به فیلمبرداری از محل استقرار ما کردند. در این میان دو جوان قوی هیکل به من و این مرد نزدیک شدند و درست وقتی که سرم مشغول بحث با نفر اول بود ناگهان یکی شان با سیلی محکم در گوشم زد به طوری که از شدت ضربه روی زمین ولو شدم.
بلافاصله دو نفر دیگر روی سرم ریختند و شروع به کتک کاری با مشت و لگد کردند. حین کتک کاری هم فریاد می کشیدند که دیگر نبینیم علیه ... در سایت ات مطلب می نویسی و ... .

* و خانواده تان هم ناظر این اتفاق بودند؟

- بله. متاسفانه از لحظه اول حادثه همسرم سرآسیمه ماجرا را دید و دو دختر کوچکم که در ماشین نشسته بودند هم تا حدودی همه چیز را دیدند. فریادهای همسرم کتک کاری ضاربین را نصفه کاره گذاشت و ماجرا ختم شد. اما آثار روحی این حادثه احساس می کنم هنوز روی همسر و فرزندانم باقی مانده است.

* خب بعدش چطور شد؟

- من بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفتم. افسر گشت به محل آمد و تحقیقات مختصری انجام داد و صورتجلسه ای تنظیم کرد. در همان دقایق اولیه حادثه با تعدادی از همکاران رسانه ایم ارتباط گرفتم و ماجرا برایشان شرح دادم. خبرهای اولیه این رویداد در کانالهای تلگرامی منتشر و گمانه زنی ها شروع شد. تا شب تقریبا کل شهر باخبر شده بودند و من تا این هنگام مشغول پیگیری روند شکایت و پاسخگویی با مقامات و مسئولین نهادهای ذیربط بودم. مقارن نصف شب خبر تکمیلی را روی خروجی سایت آینانیوز قرار دادم و جزئیات قضیه را شرح دادم. چون ماجرا به تعطیلی آخر هفته منجر شد پیگیری این مساله به شنبه موکول شد.

* همکاری و تعامل دستگاههای مسؤول بویژه دستگاه قضا و پلیس با این حادثه چگونه بود؟

- مدیرکل ارشاد استان در همان دقایق اولیه ضمن تماس با بنده ابراز همدردی کردند. فرماندار اورمیه و معاون سیاسی اجتماعی شان هم به جد پیگیر موضوع بودند. معاون اجتماعی و ارشاد و مسئول اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی آذربایجان غربی هم در حمایت و معاضدت بنده سنگ تمام گذاشتند. روز شنبه که بنده راهی دادسرای عمومی و انقلاب اورمیه شدم برای پیگیری شکایت، شخص دادستان عمومی و انقلاب راسا وارد موضوع شدند و با توجه به حساسیت موضوع و ابعاد و تبعاتی که برایش متصور بود با فراخواندن بنده به دفترشان شعبه ای ویژه برای رسیدگی به این پرونده تعیین فرمودند و یکی از زبده ترین بازپرس های شهر را مامور این پرونده کردند. الحمدلله روند رسیدگی به خوبی پیش می روند.

* ظاهرا ظاربین بلافاصله با شما تماس گرفته و درخواست سازش نموده بودند.

- بله در همان دقایق اولیه بعد از ضرب و شتم من، نفر اصلی این حمله وحشیانه، به دفعات با من تماس گرفت و درخواست ملاقات مجدد کرد. تا شامگاه روز پنجشنبه که من ناچار شدم بله یکی از تماس هایش جواب دهم. در این گفتگو وی ضمن ابراز ندامت از کتک کاری من، از من خواست تا حلالش کنم و از حقم بگذرم.

این فرد از اینکه مرا مقابل چشمان خانواده ام زده بود اظهار پشیمانی ظاهری می کرد. حتی در یک مورد تماس تلفنی که من عین آن را ضبط کردم طرف و ضارب دوم می گویند که پول گرفته و اجیر شده اند برای ضرب و شتم من و الان هم حاضرند برای اینکه رضایتم را بگیرند پول خرج کنند.
مکالمه من و این افراد را عینا در کانال رسمی وابسته به سایت آینانیوز منتشر کردم. همین مساله پرده از هویت ضاربین برداشت.

* چگونه؟

- وقتی من فایل صوتی اینها را منتشر کردم خیلی ها با من تماس گرفتند و اظهار کردند که صاحب صدا را می شناسند. وقتی از ایشان خواستم عکس یا مشخصاتشان را برایم بفرستند دیدم که همان است.

*در واقع شما ضاربین را شناختید؟

- دقیقا. من اسم، شماره ای که با من تماس گرفتند و عکس و مشخصات ضاربین را در اختیار بازپرس پرونده قرار دادم. ضمن اینکه فیلم دوربین های مداربسته بانک ملی که حادثه در زیر آنها رخ داد هم تمام ماجرا را ضبط کرده بودند و برای کشف هویت متهمان می توانند کمک بسیاری به دستگاه قضایی بکنند.

* اینکه خبرهایی در رابطه با ضرب و شتم شما و ارتباط آن با یکی از نمایندگان منتخب این دوره منتشر شده را تا چه حد مقرون به واقعیت می دانید؟

- یک سری جمع بندی ها دارم من و برایم تحقیقا هویت ضاربین شناخته شده است. اما تا رسیدن به براهین لازم و اثبات آن از سوی مراجع رسمی نمی توانم اظهارنظری بکنم ولی همین قدر می توانم بگویم که ماجرای حمله به من صددرصد با انگیزه سیاسی و انتخاباتی بوده و من این مساله را با دلایل خودم به مرجع قضایی توضیح داده ام. 
امیدوارم هرچه زودتر پرده از این اقدامات نابخردانه وغیرانسانی برداشته شده و نقطه ای بر انتهای بداخلاقی های انتخاباتی گذاشته شود.

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 141 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 2:37